تصویری آرمانگرایانه ازهنر متعالی
[ ]
سریال (عمربن الخطاب): تحریف تاریخ اسلام
نظرات

 

 

 

 

سریال (عمربن الخطاب):

   تحریف تاریخ اسلام

 

عمر عنوان مجموعه تلویزیونی تاریخی به کارگردانی حاتم علی کارگردان سوری است. این مجموعهٔ ۳۱ قسمتی که برای نخستین بار در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲ از شبکه تلویزیونی ام بی سی که در مالکیت (ولیدبن طلال)شاهزاده میلیاردر سعودی است پخش شد با اعتراضات رسانه‌های ایرانی و برخی رهبران مذهبی عربستان سعودی مواجه گردید.

داستان این مجموعه زندگی‌نامه عمر بن خطاب است. در این مجموعه چهره‌های برخی شخصیت‌های آغازین اسلام همانند ابوبکر،عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و امام علی(ع)  به تصویر کشیده شده است.

 
    سامر اسماعیل در نقش عمر بن خطاب
     (ابتدای مهاجرت مسلمانان به مدینه)

 

برخی از عوامل سریال تلویزیونی مختارنامه در سریال عمر فاروق همکاری داشته‌اند. عبداله اسکندری گریمور شخصیت‌های سریال مختارنامه در مجموعه فاروق عمر نیز همکاری داشته‌است.که میتوان چهره گریم شده شخصیت علی ابن ابی طالب که شبیه تصویری است که شیعیان از علی ابن ابی طالب به تصویر کشیده اندرا به خوبی از این گریمور دید.در این مجموعه چهره‌های برخی شخصیت‌های آغازین اسلام همانند ابوبکر، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان وامام علی (ع) ( که خلیفه چهارم از خلفای راشدین نیز میباشد) به تصویر کشیده می‌شود. این موضوع سرآغاز یک مناقشه و مباحثه گردید.

مجموعه تلویزیونی فاروق عمر از این بابت که به نمایش چهره خلفای نخستین اسلام پرداخته‌است مورد اعتراض مفتی اهل عربستان سعودیعبدالعزیز الشیخ واقع شده‌است. وی خواستار توقف تولید این مجموعه شده بود.

همچنین برخی رسانه‌های ایران این مجموعه تلویزیونی را تحریف شده برشمردند و نمایش چهره امام اول شیعیان در آن را تقبیح کردند. البته کارگردان و عوامل این سریال قبل از نمایش این سریال اجازه پخش این سریال را از علمای تراز اول جهان اسلام گرفتند.فیلم نامه این سریال از معتبرترین روایات تاریخی گرفته شده است. 

در فیس بوک نیز صدها عضو با راه انداختن یک کمپین خواستار قطع نمایش سریال شدند. 

 

عباس مرادیان* در تریبون مستضعفین درباره این سریال نوشته است:

 

شخصیت حقیقی و حقوقی عمر به عنوان خلیفه دوم مسلمین؛ به دلایل فقهی؛ تاریخی، سیره و تأثراتی که در مسیر تاریخ اسلام ایجاد نموده در میان اهل سنت و جهان تشیع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این تأثیرات به حدی است که ایشان را می‌توان به معنای واقعی کلمه فاروقی میان فرق مسلمین نامید.[۱]

 

بنابراین باید این حق را برای جهان تسنن قایل باشیم که در باره خلیفه دوم خود آثار تصویری خلق نمایند همانطور که جهان تشیع نیز به فراخور توان خود در باره مفاخر دینی خود آثاری بی بدیل خلق نموده است. در این میان «سریال عمر» به دلایل تاریخی؛ مذهبی؛ سیاسی؛ اجتماعی؛ فرهنگی و هنری قابل ارزیابی است چه اینکه در تمامی مراحل ساخت این سریال تا مرحله پخش؛ مضامین اشاره شده در آن مورد مناقشه اهل اسلام بوده و عالمان دو فرقه بزرگ شیعه و سنی بر عدم ساخت و ارائه این مجموعه تاکید داشته‌اند.حال اینکه چرا با همه این مخالفت¬ها مراحل تولید این اثر در امنیت کامل انجام و به پخش رسیده موضوعی است که ریشه آن را در بیرون از جهان اسلام باید جستجو کرد.

 

اینکه تمامی قسمتهای سریال به فاصله یک شب از پخش و قبل از تکرار آن از شبکه‌های عربی در سایت‌های متفاوت به صورت رایگان قابلیت دانلود شدن را دارد نشان از تلاش برای گستردگی دامنه بازدید این سریال را نشان می‌دهد. همانطور که عرض کردم منصفانه و بدون از هرگونه تعصبی باید به برادران اهل تسنن حق بدهیم که در باره افاضل دینی؛ تاریخی و مذهبی خود فیلم و سریال و یا هر اثر هنری دیگری که در توانشان باشد را تولید نمایند و البته باید پذیرفت که در ساخت این نوع از سریالها تلاش زیادی بشود که دیدگاه‌های دینی و مذهبی بر پایه روایات مختلف میان فرق اهل سنت به تصویر کشیده شود که در جای خود نه تنها بد نیست که می‌تواند کمک شایانی به روشنگری تاریخ بنماید. زیرا در این نوع از هنرنمایی‌هاست که می‌توان با نقد و بررسی واقع‌گرایانه یک اثر هنری مسائل مبتلابه آن را به معرض قضاوت مخاطب گذاشت. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که ساخت آثاری بر پایه منابع اسلامی می‌بایست با تجمیع نظرات علمای اهل اسلام صورت پذیرد. در غیر این صورت ساخت سریال‌ها و فیلم‌های متعدد تاریخی و دینی به یک جنگ رسانه‌ای میان اهل سنت و شیعه تبدیل می‌شود که همانا آب ریختن به آسیاب دشمن است. با این مقدمه می‌توان اینگونه عنوان کرد که سریال «عمر» اثر موفق هست یا نه.

 

نگارنده به عنوان یک فیلمساز مسلمان وظیفه خود می‌داند تا حد مقدور به بررسی نکاتی بپردازد که در این سریال به عمد مغفول مانده است و تلاش کرده‌ام به پیروی از روش مباحثه علمای بزرگوارمان؛ بر اساس مستندات علمای اهل سنت به نقد تاریخی این اثر بپردازم. پر واضح است که در میانه راه به نقدهایی در باره توفیق و یا عدم توفیق نویسنده و کارگردان اثر در ارائه مفهوم مورد نظرشان اشاراتی را خواهم داشت.

 

اختلاف بین شیعه و سنی به نفع دشمنان است

 

امام خمینی رحمت الله علیه می‌فرمایند: «اگر چنانچه اختلافی ما بین برادران اهل سنتِ ما با برادران اهل تشیع ما واقع شود این به ضرر همه مسلمین است و آنهایی که می خواهند ایجاد تفرقه بکنند نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع، آنها کسانی هستند که به نفع دشمنان اسلام مشغول توطئه هستند و می خواهند دشمنان اسلام را بر مسلمین غلبه دهند… ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است: «انما المومنون اخوه» مومنان برادر هستند اینها هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند».

 

رهبر فرزانه انقلاب مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای( مدظله) نیز می‌فرمایند: بدگویی و تهمت به اهل سنت دفاع ازامریکا و صهیونیست‌هاست.

 

ایشان تاکید دارند اگر کسی تصور می‌کند که با بدگویی و تهمت به اهل تسنن می تواند از شیعه دفاع کند بداند که جز بر انگیختن آتش دشمنی هیچ نتیجه ای نخواهد گرفت و این کار در واقع دفاع از ولایت نیست بلکه دفاع از آمریکا و صهیونیست‌هاست… ما اطلاع داریم که پول برخی کتاب‌های سراسر دشنام و تهمت را که علیه شیعیان و اهل تسنن چاپ می شود یک مرکز وابسته به استکبار می دهد و آیا این واقعیت خطرناک هشداردهنده و بیدارکننده نیست؟ و کمک به تعهد اهداف امریکا و صهیونیست نمی‌باشد؟… همه بدانند که این گونه کتابها هیچ شیعه ای را سنی نمی‌کند و دل هیچ یک از اهل تسنن را جذب عقاید شیعه نخواهد کرد.[۲]

 

 

سریال عمر و زنده کردن اختلافات مذهبی و قومی

 

اینکه نوشته خود را با کلامی از امام راحل آغاز و به سخنانی مهم از بیانات رهبر معظم و فرزانه انقلاب ادامه دادم به آگاهی از سیاست پنهانی برمی‌گردد که در ورای ظاهر اسلامی ساخت سریال عمر قرار دارد. سریالی که با ظرافت تمام تلاش دارد میان عرب و عجم و میان شیعه و سنی اختلافات دامنه داری را آغاز نماید. از نمایش نام مجعول خلیج العربی به جای خلیج فارس در تیتراژ آن گرفته تا جنگ‌های وحشیانه‌ای که میان اعراب مسلمان و ایرانیان زرتشتی شکل داده شده و نمایش قساوت ایرانیان برای کشته مسلمین (خلاص کردن کشته‌های مسلمانان پس از پیروزی لشگر ایرانی) و همچنین نمایش چهره خلفای راشدین در حالات گوناگون(علیرغم حرمت صریح آن) و نمایش رضایتمندی امام شیعیان در بیعت با خلیفه اول و همراهی بدون قید و شرط با خلیفه دوم و تأسی گرفتن از جناب عمر در زمان خلافت خود… همه و همه تلاش برای به انحراف کشیدن تاریخ است. این نکته که در تبلیغات این سریال گفته می‌شود سعی وافر شده که تاریخ مسلمین به دست خود مسلمین به تصویر کشیده شود تا از تحریف به دور بماند از آن دست ادعاهایی است که در ساخت سریال به آن توجهی نشده است. البته از نظر دور نمی¬داریم که نویسنده و کارگردان در نمایش چهره امام شیعیان تلاش زیادی کرده تا هم در چهره پردازی(گریم) و هم به لحاظ نمایش قدرت و جهاد در اسلام و هم به لحاظ پاره‌ای از احترامات خلفای اول و دوم به ایشان به خواسته عوام شیعی نزدیک شود تا در فریب اذهان عوام الناس موفق عمل کند ولی در باطن با عدم نمایش واقعیات تاریخی به اختلافات میان شیعه و سنی دامن زده و با مقصر جلوه دادن فارسیان در قتل خلیفه دوم بر مبنای تعصبات قومی؛ دعوای عرب و عجم را نمادین می‌نماید.

 

نقد تاریخ‌نگاری سریال عمر

 

از سوی دیگر نویسنده و کارگردان محترم علیرغم استفاده از چند تن از عالمان مسائل دینی در میان علمای اهل سنت ؛ به مستندات و تواریخ اهل سنت هم احترام نگذاشته و در آنجا که باید حق را بیان نمایند به راحتی از کنار بسیاری از وقایع مهم تاریخ اسلام که به صراحت در تاریخ و اسناد بزرگترین عالمان اهل سنت بیان شده؛ گذشته¬اند که در جهت تنویر افکار به آنها اشاراتی می‌نمایم.

 

حدیث الدار یا دعوت از خاندان:

 

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) از همان آغاز اعلان رسالت با نزول آیه شریفه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ تعداد زیادی از سرشناسان مکه و قریش را جمع کرد و در آن مجمع ویژه، ۳ أمر اساسی را مطرح کرد:

 

- توحید و برچیده شدن بساط شرک و قولوا لا إله إلا الله تفلحوا ….

 

-إعلان رسالت خودش. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: من کسی را سراغ ندارم هدیه‌ای را بهتر از هدیه من برای قومش آورده باشد. من با خیر دنیا و آخرت به میان شما آمده‌ام و من همان پیامبری هستم که أنبیاء گذشته بشارت آمدن مرا به پیروان خود داده بودند.

 

-انتخاب جانشین و خلیفه.

 

طبری در روایتی صحیح که تمام راویان آن مورد وثوق علماء رجال اهل سنت هستند[۴]، آورده است:

 

حدثنا ابن حمید، قال: حدثنا سلمة، قال: حدثنی محمد بن إسحاق عن عبد الغفار بن القاسم عن المنهال بن عمرو عن عبد الله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب عن عبد الله ابن عباس عن علی بن أبی طالب، قال: لما نزلت هذه الآیة على رسول الله صلى الله علیه و سلم «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»[۳]، دعانی رسول الله صلى الله علیه و سلم فقال لی: یا علی! إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین … ثم تکلم رسول الله صلى الله علیه و سلم فقال: یا بنى عبد المطلب! إنی و الله! ما أعلم شابا فی العرب جاء قومه بأفضل مما قد جئتکم به، إنی قد جئتکم بخیر الدنیا و الآخرة و قد أمرنی الله تعالى أن أدعوکم إلیه، فأیکم یوازرنی على هذا الأمر على أن یکون أخی و وصیی و خلیفتی فیکم؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعا و قلت: و إنی لأحدثهم سنا و أرمصهم عینا و أعظمهم بطنا و أحمشهم ساقا، أنا یا نبی الله! أکون وزیرک علیه. فأخذ برقبتی، ثم قال: إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا. قال: فقام القوم یضحکون و یقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع لإبنک و تطیع.

 

… چه کسی از میان شما هست که در امر رسالت مرا یاری کند تا برادر و وصی و جانشین من بعد از من باشد؟ … علی علیه السلام می‌فرماید: با این‌که من جوان‌ترین فرد جلسه بودم، برخاستم و گفتم: من حاضر هستم با تمام توانم در مساعدت و یاری شما کوشش کنم. نبی مکرم (صلى الله علیه و آله) دست بر شانه من زد و فرمود: این علی، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. در همان جلسه، مردان قریش، این کار را به تمسخر گرفته و شروع کردند به خندیدن و به ابوطالب طعنه زدند که این شخص به تو دستور می‌دهد از این فرزند خردسال خود طبعیت کنید و فرمان ببری.[۵]

 

همانطور که می‌بینیم بزرگان اهل سنت، همه به صحت این روایات اعتراف دارند.حاکم نیشابوری در مستدرک، ج۳، ص۱۳۰ ،جناب هیثمی در مجمع الزوائد، ج۷، ص۱۱۹ ؛ متقی هندی در کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۸ و ده ها بزرگان دیگر که بر صحت روایت تأکید دارند.

 

علاوه بر علمای اسلام از شیعه و سنی، مورخین یگانه از سایر ملل که تاریخ اسلام نوشته اند ، با نداشتن تعصب مذهبی چه آنکه نه سنی بوده اند و نه شیعه ، این مجلس مهمانی را نقل مینمایند. از جمله آنها مورخ و فیلسوف غرب « توماس کارلل» انگلیسی بوده که در قرن هیجدهم در اروپا شهرت جهانی داشته و در کتاب مشهور خود که مصری ها به عربی ترجمه نمودند تحت عنوان «الابطال و عباده المبطوله» شرح مجلس مهمانی قریش را در منزل جناب ابوطالب (علیه السلام) داده است.

 

موسیو پول لهوژور فرانسوی- معلم دارالفنون پاریس- در رساله ی مختصری که در حالات حضرت محمد(ص) نوشته و در سال ۱۸۸۴ در پاریس چاپ شده نیز به همین موضوع اشاره کرده وهاشم نصرانی شامی در «مقاله فی الاسلام» از ص ۸۳ تا ۸۶ با تعصب و مخالفتی که با اسلام و مسلمین داشته نیز به همین موضوع اشاره کرده است. مستر جان دیویت پرت در ص ۲۰ کتاب ارزشمند و ذی قیمت خود تحت عنوان «محمد و قرآن» نیز به این مسئله اشارت دارد.

 

حال با چنین پشتوانه‌ی استنادی محکم و قدرتمند چگونه است که نویسنده محترم این سریال که مدعی استفاده از اسناد متقن و متواتر در میان علمای اهل سنت است به راحتی از کنار این موضوع می‌گذرد. برای آنانی که این سریال را ندیده‌اند عرض می‌کنم که این سریال به نحو چشمگیری به دوران رسالت حضرت ختمی مرتبت پرداخته و جزئیات مختلفی را به تصویر کشیده است. البته پر واضح است که در این نمایش تمام نگاه کارگردان و نویسنده به فیلم الرساله(در ایران محمد رسول الله) بوده و تلاش زیادی کرده تا شبیه به آن بشود و البته عدم توفیق به همراه ایشان بوده است. با این‌حال نویسنده محترم زمان بسیار زیادی از وقت سریال را به جلسات متعدد سران قریش و سخنرانی‌های مطول آنها در باره امر نبوت پیامبر و جزئیات این مباحث و همچنین به زندگی وحشی(قاتل حمزه سید الشهداء) و عشق نافرجام او و رفاقت میان او و بلال و شرح عاقبت به خیری او(در روایتی جعلی که نویسنده سریال به آن استناد کرده است)[۶] و جزئیاتی از این دست که در تاریخ کمتر نشانی از آنها یافت می‌شود اختصاص داده اما از کنار آیه بسیار مهمی که به آن اشاره شد و واقعه‌ای که در تاریخ رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام بسیار مهم محسوب می¬شود شتابزده عبور کرده و تنها به خواندن آیه شریفه آن هم از زبان خلیفه دوم بسنده می‌کند.

 

 

کم‌فروشی در ماجرای شعب ابی‌طالب و لیلة‌ المبیت

 

در نمایش ماجرای شعب ابیطالب نیز نویسنده و کارگردان محترم کم‌فروشی می‌کنند. در شرایط تحریم اقتصادی مسلمین؛ بازیگران نقشهای ابوطالب و علی در نهایت خوش پوشی و فربه بودن به سر می¬برند حال آنکه تاریخ در بیان مصیبتهای شعب ابیطالب میگوید که پیامبر از فرط گرسنگی سنگ بر شکم مبارک خود می‌بستند تا در برابر خواسته کفار مکه تسلیم نشوند. این دوران سخت ترین دوران زندگی پیامبر بوده است زیرا ایشان خدیجه بانوی اول اسلام و همسر با وفای خود را از دست می‌دهند و دریغ از یک‌بار بیان نام بانوی اول مسلمین در این سریال!

 

پرداخت شتابزده به شعب و لیله المبیت(شب هجرت پیامبر که حضرت علی علیه السلام به جای ایشان خوابیدند) و امثالهم نشان می‌دهد که نویسنده در این‌باره کم اطلاع نبوده اما به عمد از پرداختن به آن خودداری کرده است. شاید عنوان شود که این سریال به زندگی عمر می‌پردازد نه پیامبر؛ پس باید به جزئیات زندگی عمر بپردازد اما این توجیه در جایی مصداق پیدا می‌کند که روش روایت داستان در سریال اینگونه باشد لیکن نویسنده و کارگردان نیمی از زمان سریال خود را به جزئیات زندگی وحشی، خالد بن ولید، سعد بن عباده؛ ابوعبیده ثقفی و… اختصاص می‌دهند. باید دید عدم پرداختن به زندگی خاندان پیامبر از روی کدام دستور و عمد بوده و پرداخت بیش از حد به زندگی امثال خالد و وحشی و امثال اینان با چه هدفی شکل می‌گیرد. تاریخ اسلام از وحشی جز به قتل عموی عزیز پیامبر و مثله کردن بدن او و کمک به خوردن جگرش توسط آکله الاکباد(هند مادر معاویه لعنته الله علیهم) چیزی به خاطر نمی‌آورد. بنابراین پرداختن به چنین موجودی و تاکید بر جهاد او بعد از پذیرش اسلام؛ تنها می‌تواند توجیهی برای گناهان و اعمال امثال یزید و معاویه و …. باشد. ابتدا با حدیثی جعلی وحشی را بهشتی می‌کنند سپس استدلال می‌کنند که کشتگان جنگ جمل هم همین طورند و قاتل و مقتول در بهشتند مانند این روایت که قاتل علی علیه‌السلام به خاطر عمل به تکلیف در بهشت خواهد بود(العیاذ بالله).

 

همینطور پرداختن به زندگی کسانی مانند خالد بن ولید و ابوعبیده ثقفی با جزئیات تمام به این دلیل است که از آنها در برابر قوای ایرانی و رومی پهلوانانی ساخته شود تا بحث دعوای میان عرب و عجم دامن زده شده و به این توهم تاریخی بپردازند که ما عربها یک بار ایران را فتح کرده و بار دیگر نیز میتوانیم فتح کنیم. همان توهمی که صدام حسین به واسطه آن خود را سردار قادسیه نامید.

 

نکته بزرگ دیگری که از نظر دور مانده است ماجرای همراهی خلیفه اول با پیامبر در مهاجرت از مکه به مدینه است. ابتدا باید از قصور عامدانه نویسنده در به تصویر نکشیدن افراد مهمی چون ابوذر غفاری انتقاد کرد که خروج پیامبر از مکه آن هم در آن شرایط محاصره نظامی مسلمین بدون ابوذر میسر نبود. البته در این سریال اعتقاد بر اینست که مکه یک شهر دموکراتیک بوده و رفت و آمد به آن آسان است به طوریکه پدران فرزندان مسلمان خود را با رضات خاطر تا دروازه شهر بدرقه می‌کنند!

 

همراهی در غار توسط خلیفه اول همواره برای اثبات لیاقت او در خلیفه رسول خدا بودن در نزد اهل سنت اهمیت داشته است. « الاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ».[۷]
اگر او را یارى نکنید خداوند (او را یارى خواهد کرد همانگونه که در مشکلترین ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود مى‏گفت غم مخور خدا با ماست! در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمى‏‌کردید او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پائین قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آئین او) بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است.

 

این مهم که بعدها در ماجرای سقیفه مورد استناد قرار گرفته و تا امروز هم بحث میان علمای شیعه و سنی است چگونه میتواند از منظر نویسنده و کارگردان این سریال دور بماند حال آنکه سلف ایشان یعنی مصطفی عقاد در فیلم معروف خود هرچه در توان داشته در جهت اثبات این حقوق کوشیده است.[۸] که البته در این مقال از اثبات یا رد آن می‌گذرم .

 

 

پر رنگ کردن نقش خلیفه دوم در جنگ‌های پیامبر

 

موضوع بعدی نقش خلیفه دوم در جنگ‌ها و غزوات پیامبر است. کارگردان سریال هم تمامی لحظات سخت جنگ را بر دوش علی علیه السلام و حمزه و سایر مسلمین گذاشته است. حال بگذریم از اینکه کارگردان در انتخاب نقش حمزه بسیار بد سلیقگی به خرج داده و شاید هم از روی عمد قصد داشته ابهتی که بوسیله آنتونی کوئین در فیلم الرساله ایجاد شده بود را با انتخاب بازیگری کوتاه قد بشکند![۹]

 

نکته مهم دیگر در جنگ خندق است. جایی که پیامبر عظیم الشان اسلام اقدام به شکستن سنگی بسیار سخت می‌کنند و سه بار برقی از سنگ می‌جهد. که در این سه بار ایشان مسلمین را به فتوحاتی مانند فتح بلاد روم و فارس و صنعا بشارت می‌دهد. نویسنده سریال در اینجا حدیث پیامبر اسلام را در باره سلمان ذکر می‌کند که او از اهل بیت است اما یادش می‌رود که اهل بیت کیستند که سلمان می‌تواند لیاقت یابد تا یکی از آنها باشد و این شرفی است که به گفته همین سریال نصیب هرکسی نمی‌شود. به طور قطع و یقین نویسنده میداند که اهل بیت پیامبر بر مبنای آیه مباهله و آیه تطهیر و حدیث معروف کساء و آیاتی مشابه همانا خاندان ایشان یعنی علی؛ فاطمه و حسنین علیهما آلاف التحیته و والثناء هستند. اما حقوق این اهل بیت در کجای این سریال قرار دارد؟

 

در همین جنگ خندق وقتی عمر بن عبدود مبارز می‌طلبد؛ نویسنده محترم اشاره‌ای نمی‌کند که هیچ کدام از صحابه جرات نداشتند پاسخ او را بدهند جز علی و اینجاست که پیامبر فرمودند امروز همه کفر در برابر همه اسلام ایستاده است و یا ضربه شمشیر علی در خندق از عبادت همه جن و انس بالاتر است.[۱۰] ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می‌گوید: عمر بن خطاب در چندین جاگفته است: به خدا سوگند! اگر شمشیر علی نبود ، عمود خیمه اسلام استوار نمی‌شد.[۱۱]

 

و البته این را باید به حساب فراموشی‌ها عمدی نویسنده سریال نوشت. از این دست فراموشی‌ها بسیار است و در تورق تاریخ هر کجا که به فرار خواص از میادین جنگ می‌رسیم(منقول در تواریخ اهل سنت[۱۲]) نویسنده به سرعت موضوع را عوض می‌کند. مانند جنگ با اصحاب بنی قریضه که تکلیف آن را روشن نمی‌کند و جنگ خیبر که اصلا یادی از آن نمی‌کند یا غزوه تبوک و یا لشگرکشی اسامه که …

 

فراموشی متعمدانه حجة الوداع و غدیر خم

 

اما فراموشی متعمّدانه بزرگ دیگری که نویسنده در میان تمام تحریفات تاریخی خود بکار می‌برد حذف حجه الوداع از زندگی پیامبر است. البته تلاش کرده که این واقعه را از زبان ابوبکر آن هم در حالیکه نگران سلامت رسول خداست و برای خانواده خود اظهار ناراحتی می‌کند به تماشا بگذارد و زیرکانه تلاش دارد تا کلام رسول خدا در غدیر خم را از دهان خلیفه اول خارج کند تا از نظر تصویری؛ ذهنیت مخاطب را برای جانشینی ایشان فراهم نماید. پر واضح است که در چنین شرایطی هیچ اشاره‌ای به موضوع تعیین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر نشود.

 

طبری در ذخائر العقبی می نویسد: براء نقل می کند در سفر حجه الوداع خدمت رسول خدا بودم وقتى به غدیرخم رسیدیم دستور داد آن مکان را پاکیزه نمودند سپس دست على را گرفته طرف راست خودش قرار داده فرمود: آیا اختیار دار شما نیستم پاسخ دادند: اختیار ما بدست شما است.

 

پس فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم على مولاى او خواهد بود؛ پس عمر بن الخطاب به على گفت: این مقام گوارایت باد که تو مولاى من و تمام مؤمنین شدى.[۱۳]

 

با این تعریفی که سریال از ماجرای غدیر خم می‌کند؛ تماشاگر عامی شیعه و یا اهل سنت که اهل تحقیق هم نیست به راحتی ماجرای سقیفه را خواهد پذیرفت زیرا هم شخصیتِ تحریف شده از ابابکر خیلی خوب کار شده و هم بازیگر توانایش(غسان مسعود) در خدمت منویات نویسنده و کارگردان قرار گرفته است. تماشاگر هم او را به عنوان مردی آرام و بی تکلف می¬پذیرد و آرزو می‌کند که ایکاش مردی با نرم خویی او خلیفه باشد.

 

این موضوع از این نظر مهم است که بدانیم نویسنده و کارگردان به موضوعاتی پیش پا افتاده نظیر ارتباط وحشی با دختری از کنیزکان مکه در چند قسمت متوالی پرداخته است اما وقتی به سقیفه می‌رسد سرعتش را چند برابر کرده و در یک تعارف میان شیخان، خلافت به ابوبکر می‌رسد و خلاص.

 

یادمان باشد به سند همین سریال؛ جناب عمر؛ با شنیدن خبر مرگ پیامبر از خود بیخود شده و مردم را مورد سرزنش قرار می‌دهد که پیامبر نمرده و او مانند عیسی و موسی به آسمان رفته است.

 

جالب تر اینکه در موضوع سقیفه همه آنها که جمع شده‌اند اصلا از خود نمی‌پرسند که پیامبر دفن شده یا نه؟… در حالی‌که بدن مطهر پیامبر دو روز در خانه خود بود و روز سوم به خاک سپرده شد.اما همانروز و هنوز زمانی که بدن مبارکش کفن نشده؛ صحابه متاثر از مرگ عزیزترین موجود روی زمین با چشمانی اشکبار خلیفه انتخاب می‌کنند و البته این سریال تلاش می‌کند از کنار این موضوع مهم به سرعت عبور کند و به هیچ عنوان این موضوع که چه در خانه پیامبر میگذرد را مطرح نمی‌کند!

 

 

طراحی سریال برای تصویر کردن بیعت علی(ع) با خلیفه اول

 

موضوع بعدی که انحراف عجیبی را به تصویر می‌کشد بیعت علی علیه‌السلام با خلیفه اول است. نوع طراحی داستان این‌گونه بیان می‌کند که ایشان با رضایت کامل خود و در جواب توطئه‌ای که ابوسفیان پایه ریزی کرده است به مسجد رفته و دست ابابکر را در دست خود می‌گیرد و بیعت می‌کند. آن‌هم با دلیلی من در آوردی که از لسان بازیگر نقش حضرت علی صادر میشود تحت عنوان اینکه پیامبر اسلام پادشاه نبوده که بعد از خودش جانشینی انتخاب کند؟ و یا اینکه خلافت امری موروثی نیست که بعد از پیامبر میان خاندانش بماند. یا لاالعجب! وقاحت در این سریال تا جایی می‌رسد که دروغ خود را در دهان شخصیت علی قرار میدهند.مگر میشود کسی که در سیزده سالگی به خلافت پیامبر رسیده و در همه صحنه‌های مختلف زندگی پیغمبر عزیز اسلام به خلافت ایشان تصریح شده، کسی که داماد پیامبر است و کسی که پدر نوه‌های اوست ماجرا خلافت خود را فراموش کند و این کلام غیر عقلانی را بیان کند؟

 

فراموشی نویسنده دروغگوی این سریال جالب است زیرا در باره خلافت بعد از ابابکر می‌بینیم که ایشان خودشان خلیفه بلافصل خود را انتخاب و انتصاب می‌نمایند. یعنی فقط انتخاب خلیفه برای پیامبر جرم است و برای خلیفه اول اشکالی ندارد. البته بهانه‌ای هم از زبان ابابکر خلیفه اول که عنوان ایشان را صدیق می‌نامند؛ می‌آورند که من به بزرگان قوم گفتم کسی را انتخاب کنید و آنها مرا مخیر کردند و من هم عزیزتر از عمر کسی را نیافتم. و این بزرگان قوم کسی نیست جز عثمان و عبدالرحمان بن عوف!

 

هیچ تاریخ دان با انصافی نیست که از تلاش‌های مثبت خلیفه دوم در تاریخ خلافتش چشم بپوشد. اینکه وی تلاش ناتمام خلیفه اول در ارسال لشگر به نقاط مختلف و به نتیجه رساندن پیش بینی پیامبر در فتح ایران و روم و سایر بلاد را تکمیل نموده امری است که در تمام تواریخ و اسناد مشترک شیعه و سنی به چشم می‌خورد. اما در باره شخصیت ایشان بعد از خلیفه شدن آنچه که در تاریخ آمده با آنچه که به تصویر کشیده شده تفاوت‌های محسوسی دیده می‌شود.

 

حذف شدن بسیاری از یاران نزدیک پیامبر از سریال عمر

 

نکته دیگر سریال عمر این‌ست که در میان اصحاب خلیفه دوم خبری از صحابه‌ای که به پیامبر قرابت خاصی داشتند نیست و البته در اطرافیان خلیفه اول هم حضور نداشتند. کسانی مانند ابوذر که کلا از این سریال حذف شده است و وجود خارجی ندارد زیرا اگر نویسنده می‌خواست حضور این بزرگ مرد راستگو را به نمایش بگذارد مجبور بود از عنصری به نام صداقت استفاده نماید که در نگارش این سریال کمتر نشانی از صداقت می‌بینیم. کسانی مانند عمار که به ناگهان و بعد از جنگ احد به یکباره حذف می‌شود؛ مقداد که اصلا حضور ندارد، طلحه، زبیر که فقط در جلسه مرگ عمر دیده می‌شود و بسیاری از متقدمان در اسلام به دلایلی که عدم صداقت نویسنده در آن موج می‌زند از این سریال حذف شده‌اند و از میان بنی هاشم تنها به ابوطالب در ابتدای رسالت و به علی علیه‌السلام اشاره می‌شود. آن هم نه در حد شخصیت‌پردازی(که البته از توان این نویسنده و کارگردان خارج است) بلکه فقط به عنوان یک تیپ. با آن چهره پردازی که عبداله اسکندری انجام داده و تلاش نموده که در جهت منویات تهیه کنندگان فیلم این بازیگر را تا حد امکان به عکسهایی که منتسب به علی علیه السلام است نزدیک گرداند. حال آنکه اصحاب و پیروان حضرت علی علیه‌السلام به خواست ایشان در فتوحات دوران عمر، نقش به سزایی ‌داشتند. عده‌ای از آنان‌، فرماندهی بخشی از سپاه را عهده‌دار بوده و در این جهت تلاش‌ها و جان‌فشانی‌های بسیاری از خود نشان دادند، تا آنجا که به جرأت می‌توان گفت پیروزی ‌سپاه اسلام در بسیاری از مقاطع‌، مرهون کوشش‌ها و فرماندهی عالی این افراد بود اما در این سریال بیشتر روی خالد بن ولید تاکید می‌شود. در اینجا مناسب است به نام برخی از آنان با مناصب‌شان در نبردها اشاره شود:

 

۱- سلمان فارسی‌: وی در فتح مدائن که در سال ۱۶ هجری روی داد در جایگاه سفیر مسلمانان حضور داشت و با ایراد سخنان پرشور و حماسی‌، نقش به سزایی در بالا بردن ‌روحیه مسلمانان و تشویق آنان به نبرد ایفا کرد.[۱۴]

 

۲ـ حذیفة بن الیمان‌: حذیفه در جنگ نهاوند از فرماندهان سپاه بود و به گزارش ‌دینوری‌، مَقْدِسی و ابن عبدالبرّ، پس از نُعمان بن مُقَرّن فرماندهی کل سپاه اسلام را به ‌عهده گرفت‌. او در فتح شوشتر، سِمَت فرماندهی پیاده نظام سپاه ابوموسی اشعری را عهده‌دار بود.همچنین شهرهای همدان‌، ری و دینور به دست وی فتح شده است‌.[۱۵]

 

۳ـ مقداد بن اسود کندی‌: مقداد در فتح مصر در رأس سواره نظام‌ها شرکت داشت‌. هم چنین در فتح دیار بکر به همراهی عمار یاسر حضور داشت‌.[۱۶]

 

۴ـ هاشم بن عتبة بن ابی وقاص المرقال‌: هاشم بن عتبه‌، برادرزاده سعد بن ابی‌ وقاص و از یاران با وفا و مخلص حضرت علی(علیه‌السلام) بود که در جنگ صفین به شهادت رسید. وی در روزگار خلافت عمر در نبرد قادسیه‌، فرماندهی جناح چپ سپاه اسلام را عهده‌دار بود. هم چنین از سوی خلیفه مأموریت یافت با سپاه دوازده هزار نفری به مقابله با سپاه ‌یزدگرد به جلولاء اعزام شود.هاشم بن عتبه نیز در فتح بیت المقدس‌، فرمانده پنج هزار سواره نظام بود.[۱۷]

 

۵ـ عمار بن یاسر: عمار از شیعیان خاص امیرمؤمنان بود که در فتح مصر، فرماندهی‌ سواره نظام را به عهده داشت‌. وی در فتح دیار بکر نیز به اتفاق مقداد بن اسود شرکت ‌کرد. عمار در فتح شوشتر نیز فرماندهی دسته سواران را به عهده داشت‌. وی در این ‌زمان‌، حاکم کوفه بود. چون خلیفه طی نامه‌ای از او تقاضای کمک به ابوموسی اشعری را کرد، عمار عبدالله بن مسعود را جانشین خویش در کوفه کرد و خود به همراه شش هزار سوار به کمک ابوموسی شتافت‌.[۱۸]

 

۶ـ مالک اشتر نخعی‌: وی در جنگ قادسیه حضور داشت‌. شهرهای آمِد و مَیافارِقِین به دست او فتح شد. مالک اشتر در این روزگار در نبردهای مسلمانان با رومیان به فرماندهی گروهی از سپاهیان منصوب و با رشادت‌های فراوان‌، شماری از رومیان را نابود کرد. او نیز به فرماندهی هزار سوار در فتح عَزاز شرکت داشت‌. چنان ‌که در فتح مصر نیز از فرماندهان سپاه به شمار می‌رفت‌.[۱۹]

 

۷ـ حجر بن عدی کِندی‌: حُجر در نبرد جلولاء همراه دو هزار سوار خویش فرماندهی ‌جناح راست را به عهده داشت‌. او نیز در جنگ قادسیه حضور فعالانه داشت‌. هم چنین ‌سخنان حجر در "مرج عذراء” محل شهادت وی‌، زمانی که خود را برای شهادت آماده ‌می‌کرد، حاکی از آن است که وی در فتح شامات نقش به سزایی داشته است‌.[۲۰]

 

اما حذف عوامل اصلی کمک کننده به پیامبر در این سریال به دلیل اینست که شخصیت خلیفه دوم بیشتر و بهتر دیده شود. تلاش کارگردان در میزانسن نیز به گونه‌ایست که عمر همواره در پشت سر ابوبکر، عثمان پشت سر او و علی در پشت سر ایشان باشد. یعنی ترتیب خلفا را با همین نوع میزانسن تعیین می‌کند. جالب اینجاست که مشاوران اصلی عمر در تمام طول سریال عثمان و قنفذ و مغیره هستند و گاهی نیز علی علیه السلام.

 

همان‌طور که اشاره شد نویسنده و کارگردان از هنگام به خلافت رسیدن عمر تلاش خود را برای قدیس نشان دادن او آغاز می‌کنند. از نمازهای داخل خانه و عبادات گرفته تا پرسه‌های نیمه شب در خیابانها و گوش دادن به زمزمه خصوصی مردم در خانه‌هایشان تارسیدگی کردن به فقرا و… البته درتاریخ ثبت است که عمر انسان زاهدی بوده و در بسیار از موارد به خانواده خود سخت می‌گرفته است. او خود را در حد نازل ترین مردم نگه میداشته تا همواره به عنوان خلیفه مسلمین الگو باشد. اما کار تا جایی پیش میرود که در خشکسالی معروف مدینه خلیفه به نماز باران می‌ایستد و یک روز بعد باران می‌بارد و همه از خشکسالی رهایی می‌یابندکه این مورد در هیچ کجای اسناد تاریخی اهل تسنن که بنده مطالعه کرده‌ام یافت نشد.

 

 

تلاش مذبوحانه برای اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی و فارس و عرب در ماجرای ابولؤلؤ

 

آخرین تیر ترکش نویسنده محترم در باره ابولؤلؤ است که قاتل خلیفه دوم محسوب می‌شود. نویسنده تلاش زیادی می‌کند که او را یک ایرانی متعصب و دو آتشه نشان دهد که تنها به دلیل اینکه خلیفه و مسلمین ایران را اشغال کرده‌اند او را می‌کشد و در این راه تلاش میکند که اولین تروریست‌های اسلامی را ایرانی معرفی نماید. حال آنکه او در این راه ناصواب عمل کرده و از روایات اهل سنت هم در این زمینه غافل مانده است.

 

«ابولؤلؤ (د ۲۳ق/۶۴۴م)، قاتل عمربن خطاب – از زندگی او هیچ دانسته نیست و شهرت او تنها به دلیل قتل عمر است. بیشتر منابع نام او را فیروز ضبط کرده‌اند.[۲۱] دربارة اصل و نسب و اعتقاد او میان منابع، اشتراک اندکی دیده می‌شود. منابع متأخرتر نیز جز تکرار گفته‌های منابع پیشین کمتر اطلاع سودمندی به دست می‌دهند. بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود که در جنگ به دست مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیره بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد.[۲۲] در منابع کهن‌تر او را مجوسی شمرده‌اند .[۲۳] با این همه گروهی دیگر از مورخان او را مسیحی دانسته‌اند.[۲۴] بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبری (۴/۱۳۶) از سیف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت رومیان درآمد و سپس مسلمانان او را اسیر کردند. دربارة انگیزة قتل عمر به دست ابولؤلؤ همسانی چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد .بنا بر کهن‌ترین روایات، مغیره بن شعبه از کوفه نامه‌ای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهره‌مند شوند. عمر با آنکه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع شمرده بود، موافقت کرد.پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود مغیره شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته است، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست و ابولؤلؤ که از بی‌اعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهدیدآمیز بر زبان راند، چندی پس از آن گفت‌وگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد و پس از آنکه چند نفر دیگر را هم زخم زد، خودکشی کرد.[۲۵] از دیگر نظراتی که دربارة انگیزة قتل عمر گفته شده این است که برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشة قتل خلیفه را طرح کردند و ابولؤلؤ تنها وسیلة اجرا بوده است.[۲۶] شواهدی نیز دردست است که نشان می‌دهد کسانی مانند کعب الاحرار یهودی از پیش در این‌باره به خلیفه هشدارهایی داده بوده‌اند.[۲۷] برخى از محقّقان بر این عقیده‏اند که در پشت صحنه قتل خلیفه دوّم ‏دست حزب اموى در کار بوده است. بویژه آنکه عمر در اواخر دوران‏خلافتش بسیار بر آنان سخت گرفته بود. این عمرو بن عاص است که با افسوس و حسرت مى‏‌گوید: خداوند زمانى را که در آن استاندار عمر بن‏‌خطّاب گشتم، نفرین کند. مغیره نیز بر عمر کینه مى‌‏ورزید. چراکه عمر پس از متّهم ساختن او به زنا، وى را از استاندارى بصره عزل کرد و مغیره ‏را بارها مورد خطاب قرار مى‏داد و به او مى‏‌گفت: به خدا قسم گمان‏ نمى‏‌کردم که ابوبکر بر تو دروغ بندد. عبدالرحمن بن ابوبکر بر این باور بود که جفینه غلام سعد بن ابى‏‌وقاص‏ در جریان قتل عمر شرکت دارد و از طرفى سعد نیز با جناح امویّون‏ خویشاوندى نزدیکى داشت چراکه مادرش خواهر ابوسفیان بود. در واقع عوامل و اسبابى که مرگ عمر در مورد شکایت از مغیره را ملاک قرار می‌دهند و آن را پیش زمینه ترور عمر توسّط ابولؤلؤ دانسته‏‌اند، سُست و بى‏‌پایه است و قابل نقد و بررسى است. زیرا همین که مغیره، غلامش را که خراج بر او مقرّر شده بود، رد کرد دلیل آن‏ نمى‏‌شود که کمر به ترور عمر ببندد بلکه این امر باید وى را به ترور مولایش که مستقیماً خراج را براى او مى‌‏برد، ترغیب مى‏‌کرده است. از سوی دیگر خلیفه دوم فردی سخت‌گیر و تندخو بوده که قبل از مرگش عمرو عاص را بنا به روایت همین سریال مورد عتاب قرارداده و فرزند او را کتک می‌زند. توطئه قتل او هم در بسیاری از اسناد به اولین صهیونیست‌هایی که در اسلام ظهور کرده‌اند مرتبط دانسته شده است. حال چرا نویسنده محترم از میان این‌همه سند و روایات متعدد و مختلف تنها به این بسنده می‌کند که ابولولو یک ایرانی متعصب و دو آتشه است؛ تنها می‌تواند به دلیل متهم کردن ایرانی‌ها در قتل خلیفه‌ای باشد که از نظر اهل سنت دارای مقام ارزشمندی است و قطعا بر روی مخاطب نا آشنا به تاریخ تاثیرات عظیمی برجای می‌گذارد. آیا رفتار تولیدکنندگان این سریال نمی‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌ای شوم بر علیه اتحاد مسلمین باشد؟ آیا هدف از تولید این سریال عظیم را با بودجه نفتی وهابیون نباید تنها و تنها به قسمت آخر این سریال و ترور عمر خلیفه دوم مربوط دانست؟ آیا با نگاه ضد ایرانی نمیخواهند که مسلمان فارسی زبان را با مسلمانان عرب زبان درگیر نمایند؟ …. باید بدانیم که آرزوی اسرائیل و صهیونیزم اینست که هیچ مسلمانی و باز هم تاکید می‌کنم که هیچ مسلمانی را بر روی زمین باقی نگذارند و این با لطایف الحیل در حال پیگیری است. اینک که دنیای اسلام با بهار عربی و انتفاضه مسلمین در حال بالندگی است باید دانست که هر گونه تلاشی برای ایجاد تفرقه میان دو فرقه بزرگ اسلامی چیزی است که آنها بدان نیاز دارند. مطمئنا و به جرأت می‌‌توان سریال عمر را یک اقدام اساسی در این راه دانست.

 

نگاهی به عوامل سریال

 

نویسنده: دکتر ولید سیف- شاعر و نویسنده داستان کوتاه و همچنین از نویسندگان معروف ترین درام‌های تاریخی است از جمله: «الزیر سالم» و «الخنساء» و «شجرة الدر» به کارگردانی صلاح أبو هنود ، و همچنین «صلاح الدین الأیوبی» و «ربیع قرطبة» و «ملوک الطوائف» و «التغریبة الفلسطینیة» و «ملحمة الحب والرحیل» و «المعتمد بن عباد» و «صقر قریش»، و بسیاری از درام‌های تلویزیونی سوریه.

 

مدرک لیسانس خود را در دو زبان عربی و ادبیات از دانشگاه اردن و دکترای زبانشناسی از دانشگاه لندن در سال ۱۹۷۵ به دست آورده است و به عنوان یک مدرس دانشگاه، در گروه زبان عربی در دانشگاه اردن به مدت سه سال کار کرده است.[۲۸]

 

کارگردان حاتم علی: نویسنده و بازیگر سوری است که مدرک خود در رشته هنرهای نمایشی را از موسسه هنرهای نمایشی دمشق در سال ۱۹۸۶ میلادی دریافت کرد. حاتم علی توانست چندین فیلم در سوریه و مصر کارگردانی کند. او کار خود را با نوشتن فیلمنامه، داستان‌های کوتاه و درام شروع کرد.حاتم علی در بسیاری از کارهای سینمایی به عنوان کارگردان، نویسنده، مدیر تولید و بازیگر ظاهر شد.[۲۹] سریال تاریخی عمر ابن الخطاب را می توان از مهم ترین مجموعه‌های کارگردانی شده توسط این کارگردان در نظر گرفت.

 

سریال عمر بزرگترین اثر تاریخی – تلویزیونی جهان عرب با هزینه ای بیش از ۵۰ میلیون دلار است که دو شرکت ام بی سی و موسسه تبلیغاتی قطر متعلق به ولید بن ابراهیم آل ابراهیم، برادر همسر ملک فهد بن عبدالعزیز، پادشاه سابق عربستان ساخت آن را بر عهده گرفته اند. این سریال داستان زندگی خلیفه دوم مسلمانان عمر بن خطاب و حوداث مهمی که در دوران خلافت او اتفاق افتاد را به نمایش می گذارد.

 

سامر اسماعیل، بازیگر نقش خلیفه دوم که در مسلمان با مسیحی بودنش همچنان تردید وجود دارد به تازگی از مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک سوریه فارغ التحصیل شده و پیش از این در هیچ فیلم، سریال و یا تئاتری بازی نکرده است. هیئت علمای ناظر بر سریال «عمر» که متشکل از برخی علمای اهل تسنن همچون یوسف القرضاوی، سلمان العوده، عبدالوهاب الطریری، علی الصلابی، سعد مطر العتیبی و اکرم ضیاء العمری می‌باشند(و البته بجز دو نفراول بقیه آنها ناشناخته هستند) تاکید کرده بودند که بازیگر نقش خلیفه دوم در این سریال باید بازیگری جوان و گمنام باشد و تعهد بدهد که پس از بازی در سریال «عمر» برای چندین سال در هیچ فیلم، سریال و یا تئاتری بازی نکند.

 

بنابر اعلام گروه رسانه ای «ام بی سی»، سریال تلویزیونی «عمر» طی ۳۲۲ روز و حدود ۳۰۰ بازیگر و با مجموعه‌ای از عوامل که به ۳۰ هزارنفر می رسند فیلمبرداری شده است. در این سریال پر هزینه، ۳۹ کارشناس لباس و خیاط مسئول دوختن ۱۴۲۰۰ متر پارچه برای بازیگران بوده اند و ۱۹۷۰ شمشیر، ۶۵۰ نیزه، ۱۵۰۰ اسب، ۳۸۰۰ شتر، ۴۰۰۰ تیر، ۴۰۰ کمان، ۱۷۰ سپر، ، ۱۳۷ تندیس و مجسمه، ۱۶۰۰ ظرف سفالی، ۱۰۰۰۰ سکه معدنی و ۷۵۵۰ دمپایی نیز برای ساخت آن به کار رفته‌اند. همچنین ۲۹۹ کارشناس صحنه و بنا از ۱۰ کشور جهان ماکت شهر مکه و کعبه را در زمینی به مساحت ۱۲ هزار متر مربع ساخته‌اند.

 

از میان عواملی که از ایران به این سریال رفته‌اند میتوان به عبداله اسکندری طراح چهره پردازی مطرح سینمای ایران، آذر محمدی طراح لباس، جلیل فتوحی نیا طراح صحنه، محمود اردلان طراح صحنه‌های جنگی و… نام برد که تعداد آنها بر اساس تیتراژ سریال به حدود ۴۰ نفر می‌رسد.

 

بدون شک هزینه هنگفت ساخت این سریال می‌توانست در صورت استفاده از فیلمنامه‌ای متقن، مستند، همه جانبه و بدور از نگاه‌های وهابی‌گری این اثر را به نشانه‌ای ماندگار در عرصه فیلمهای تاریخی تبدیل نماید. اما در حال حاضر به دلایل بسیاری که در بخش اول آوردم این کار به لحاظ داستانی از اشکالات فراوان اسنادی رنج می‌برد که البته با توجه به حضور یک تیم کارشناسی شاید بهتر است عنوان کنیم این سریال از یک نگاه وهابی گری و افراطی رنج می‌برد. از چیدمان شخصیت‌ها تا نوع ساختار متغیر آن، از نحوه شخصیت‌پردازی تا تصویر برداری شتابزده و گاهی پر ادا و اصول تا بازی‌هایی بعضا خوب و اکثرا ابتدایی همگی نشان از شتاب‌زدگی در ساخت این اثر را به نمایش می‌گذارند. سوی دیگر این ماجرا عدم توجه به ماندگاری اثر است و گویی سازندگان اثر به تاثیرگذاری مقطعی این سریال بر مخاطب دل بسته‌اند تا همزمان با موج سیاسی و تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و ملت فارسی زبان و داعیه‌های نابخردانه صهیونیست‌ها این سریال هم بتواند میان برادران ایمانی و مسلمان دو سوی خلیج همیشه فارس دعوایی هرچند کوچک راه انداخته و سود خود را ببرد.

 

پر واضح است که عوامل اصلی این سریال از نوع برخورد ما با عوامل ایرانی ساخت این سریال با خبر بوده‌اند. به همین دلیل است که از شهرت و البته غفلت عده‌ای از بهترین سینماگران ایرانی استفاده نموده و از ایشان دعوت به همکاری می‌نمایند. سریال‌های ضعیف و بی‌بنیاد تلویزیون‌های عربی نشان داده که در تخصص‌هایی مانند صحنه پردازی، گریم و… اشکالات اساسی دارند و البته آنها میدانند که ایرانیان در ساخت سریال‌ها و فیلم‌های تاریخی توان بالقوه‌ای دارند و دعوتنامه‌هایشان به دست هنرمندانمان می‌رسد. بیایید عصبی هم اگر می‌شویم از جایی بشویم که میفهمیم هنرمندانمان برای ابراز وجود خود در یک اثر تاریخی بزرگ از همه وجودشان مایه می‌گذارند. یادمان باشد عبداله اسکندری کیست و چه تجربیاتی دارد. این تجربیات باید بدرد بخورد در حالی‌که ما در پروژه‌های پر هزینه خود به سراغ خارجی‌ها می‌رویم نباید انتطار داشته باشیم که عزیزانمان در جای دیگری مشغول شوند. باید به جای عصبیت از این غفلت یادمان باشد که قدر زر را بشناسیم که همان وهابیون در انتظارند تا از این عصبیت‌ها استفاده ابزاری بنمایند. یادمان باشد که ایرانیان در این سریال هر کجا که به شخصیت علی رسیده‌اند دست و دلشان لرزیده و تمام تلاش خود را کرده‌اند که نظر کارگردان را به سوی بهترین‌نماها جلب نمایند هرچند که این تلاش‌ها فقط و فقط جنبه ظاهر نمایی در این سریال یافته است.

 

نگارنده هم معتقد است که وقتی هنرمند قرار است کاری انجام دهد پیرامون هنرش باید دقت کند اما با برخوردی که اینک در سایت‌های مختلف با عوامل ایرانی این سریال میشود موافق نیستم . اشکال در جای دیگری است که باید با شجاعت به آن رسیدگی کرد.

 

گذشته از کار خوب عوامل ایرانی که انصافا تنها نقطه قوت سریال محسوب میشود هیچ نقطه بارزدیگری در سریال نمی‌بینیم. از کارگردانی سریال که خود را به اولین نماهایی که به ذهن هر سازنده‌ای متبادر می‌شود راضی کرده تا تصویربرداری اثر که چند دستی بودن در آن به خوبی قابل تشخیص است. اما نباید از صحنه‌های جنگی و تصویربرداری موفق این صحنه‌ها غافل شد که هم کارگردان و هم عوامل توانسته‌اند با تجربه عمل نمایند.

 

در نگاه کلی شاید بتوان عمر را در سیستم فیلم‌سازی تلویزیونی اعراب که همواره در ساخت سریالهای تاریخی ضعفهای عمده‌ای داشته‌اند یک نقطه عطف نامید. خاطر نشان می‌کنم با اینکه این سریال در دنیای عرب نمره نسبتا خوبی می‌گیرد اما هنوز تا رسیدن به سریال‌های تاریخی پر قدرت کشورمان فاصله زیادی دارد که البته نباید از قدرت پولهای بادآورده شیوخ مورد نفوذ وهابیت و صهیونیسم غافل باشیم.

 

نتیجه

 

این برای اولین و آخرین بار نیست که ساخت سریالهای موهن در دستور کار وهابیون قرار می‌گیرد بلکه آنها از سال‌ها قبل و با ساختن سریال‌هایی مانند «حسن؛ حسین و معاویه» اقدام به توهین به مقدسات شیعه نموده‌اند که متاسفانه هیچ فریادی بر نخواست. شاید بتوان گفت تحریکات سریال عمر یک دهم توهین‌های سریال مذکور نیست اما وقتی با آن سریال برخوردی صورت نمی‌پذیرد می‌بایست منتظر سریال‌های موهن دیگری هم باشیم. چیزی شبیه به سریالی موهن به امام صادق علیه‌السلام که در شرف تکوین است. با اینحال غفلت و شتاب‌زدگی دو عنصری هستند که عوامل پشت پرده این مجموعه‌ها در انتظار آنند. از یک سو غفلت از اعتراضِ اثر بخش به ساخت این آثار و تاکید بر حفظ حرمت خلفای راشدین و ائمه هدی از سوی دو طرف سنی و شیعه، می‌تواند دشمن را بر تحریکات خود تجری ببخشد و از سوی دیگر شتابزدگی در برخورد با این آثار می‌تواند به مطرح شدن بیشتر آنها کمک کند. در هر دو صورت آسیاب دشمن در گردش می¬افتد. بنابراین انتظار اینست که اولا علمای اعلام از هر دو سو با آگاهی دادن به موقع روشنی بخش اذهان عمومی باشند و از سوی دیگر متولیان امور هنری با دوراندیشی از ایجاد مباحث مورد مناقشه دو طرف خود داری نموده و هنرمندانمان نیز با آگاه شدن به مسائل دینی و اسلامی و تاریخی دستان پشت پرده این نمایشات به ظاهر هنرمندانه را خوانده و دشمنان قسم خورده امت واحده اسلامی را مایوس نمایند. انشاءلله.

 

 

نکته: در متن حاضر و در جاهایی از نوشتن صلوات بعد از نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا درود و سلام بر امیرالمونین علی علیه آلاف التحیه و الثنا خود داری کرده‌ام. دلیل آن البته بی ادبی و بی حرمتی نبوده است. اهل تسنن در کلام خود بعد از نام خلفای راشدین(جنابان ابوبکر؛ عمر، عثمان و علی) عبارت رضی الله عنه را می‌نویسند. بنده به خاطر آنکه به خلفای مورد احترام ایشان اهانتی روا نداشته باشم از نوشتن هرگونه کلمه و ثنایی در هنگام نقدهای تاریخی و نقد سریال خودداری کرده‌ام. بعضی از نقاط هم از بازیگر آن نقشها یاد کرده‌ام که طبیعتا از نوشتن آن ادعیه خودداری شده است.

 

در پایان امید واثق دارم تلاش این کوچکترین مورد نظر و تایید آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه واقع گردد و توجهات آن جناب را به همراه خود داشته و دل پر مهر ایشان را مرهمی باشد و برای برادران دینی¬مان راهی برای وحدت هرچه بیشتر تلقی گردد.

*********************************************************************************************************************

 

*نویسنده و کارگردان سریال ترجمه زخم و سریال تاریخی ذبیح در خصوص پدر گرانقدر رسول اکرم (ص) و چند اثر سینمایی و ویدئوی دیگر

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. این فاروق با فاروقی که در میان اهل سنت روایت است تفاوت بنیادین دارد.
۲. ۲۸ /۰۹/۸۷ دررابطه باحادثه ی غدیر
۳. سوره شعراء/آیه۲۱۴
۴. محمد بن جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در ساری یا طبرستان – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) مورخ، مفسر قرآن و مؤلف کتاب تاریخ طبری است.
۵. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳-۶۲ ـ جامع البیان للطبری، ج۱۹، ص۱۴۹ ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۱ ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۳، ص۱۱۴ ـ شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج۱، ص۴۸۶ ـ تفسیر البغوی، ج۳، ص۴۰۰ ـ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۶۴ ـ السیرة النبویة لإبن کثیر، ج۱، ص۴۵۹ ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج۳، ص۵۳ ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج۲، ص۶۳ ـ الدر المنثور للسیوطی، ج۵، ص۹۷ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۴۹ ـ مناقب علی بن أبی طالب (ع) لإبن مردویه الأصفهانی، ص۲۹۰ ـ المناقب للموفق الخوارزمی، ص۸
۶. وحشی در فتح مکه با اما و اگر مسلمان شد اما پیامبر فرمودند از برابر دیدگان من دور شو. اهل سنت بر این باورند که وحشی و حضرت حمزه در بهشت در کنار هم هستند زیرا وحشی در ماجرای قتل مسیلمیه کذاب که ادعای پیامبری داشت او را کشته است و بنابراین در بهشت است.اما این حدیث سندی ندارد زیرا به قول اکثر علما وحشی بسیار شرب خمر میکرد و در حال مستی مرد و بر حقانیت ابوبکر و عمر و معاویه در برابر علی علیه السلام رای داد با اینکه در غدیر خم حضور داشت و در باره خالد بن ولید و معاویه جعل حدیث کرد(والله اعلم)
۷. توبه-آیه چهلم
۸. در نسخه اصلی الرساله- نسخه عربی- به صراحت بر این موضوع تاکید میشود اما در نسخه دوبله شده در ایران این موضوعات به صورت دیگری ترجمه شده است.
۹. اینکه در این نوشتار مدام از کلمه «عامدانه» استفاده شده به دلیل پشتوانه مالی این سریال است که توسط وهابیون صورت پذیرفته و همگان میدانند که وهابیون دشمنان قسم خورده اسلام هستند. بنابراین تمام تحرکات آنها بوی از صدمه زدن به اسلام را با خود دارد.
۱۰. سعد الدین التفتازانی)متوفای ۴۹۱ ه(، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج ۱، ص ۳۰۱ ، ناشر: دارالمعارف النعمانیة-باکستان-۱۵۰۱ ه -۱۹۱۱ م، الطبعة: الأولى.
۱۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج ۱۱ ، ص ۴۱ ، تحقیق محمد عبدالکریم النمری، ناشر: دارالکتب العلمیة بیروت، الطبعة:الأولى، ۱۵۱۱ ه – ۱۹۹۱ م
۱۲. سیره ابن مغازلی-ج۱-ص۳۲۱- … می گفت: در احد مثل همیشه تنها کسی که از جان مقدس پیامبر دفاع کرد علی بن ابیطالب بود و بعضی از مسلمین مثل عمار و سلمان و طلحه
۱۳. علی بن أبی بکر الهیثمی)متوفای ۱۰۴ ه(، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص ۱۰۵ ، ناشر: دارالریان للتراث، دارالکتاب
. العربی- القاهرة، بیروت– ۱۵۰۴
۱۴. واقدی‌، فتوح الشام‌،‌، ج‌۲، ص‌۲۵۱؛ طبری‌،‌، ج‌۳، ص‌۱۲۱ـ ۱۲۴؛ ابوحنیفه دینوری‌، کتاب الاخبار اطوال‌؛ ص‌۱۲۶ و عبدالکریم بن محمد الرافعی القزوینی‌، التدوین فی اخبار قزوین‌، تحقیق عزیز الله العطاردی‌، ج‌۱، ص‌۷۸٫
۱۵. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی‌، العبر فی خَبَر من عَبَرَ، ج‌۱، ص‌۲۶٫- ابوحنیفه دینوری‌، همان‌، ص‌۱۳۶؛ مطهّر بن طاهر المَقْدِسی‌، البدء و التاریخ‌، ج‌۵، ص‌۱۸۲ و ابن عبدالبر القرطبی‌، الاستیعاب‌؛ج‌۱، ص‌۳۹۴٫-ابن اعثم‌، ‌، کتاب الفتوح‌، ج‌۲، ص‌۲۷۷ و بلاذری‌، ، ص‌۳۷۳٫ بلاذری حذیفه را فرمانده جناح چپ سپاه عمار می‌داند – ابن عبدالله القرطبی‌، همان, ج‌۱، ص‌۲۴۰ و ۳۹۴ و ابن اثیر، اسدالغابه‌، ج‌۱، ص‌۴۶۸٫
۱۶. واقدی‌، همان‌، ج‌۲، ص‌۷۳؛ ابن عبدالبر القرطبی‌، ج‌۴، ص‌۴۳ و ابن اثیر، ج‌۴، ص‌۴۴۷٫وص ۱۱۷
۱۷. ابوحنیفه دینوری‌، همان، ص‌۱۸۳٫- ، ص‌۱۲۱٫بلاذری‌، فتوح البلدان‌، ص‌۲۶۴ و طبری‌، همان‌، ج‌۳، ص‌۱۴۰٫واقدی‌، همان‌، ج‌۱، ‌۲۹۷٫
۱۸. واقدی‌، همان‌، ج‌۱، ص‌۲۹۷و ج‌۲، ص‌۷۳٫و ص‌۱۱۸٫ابن اعثم‌، همان‌، ج‌۲، ص‌۲۷۷ و بلاذری‌، همان‌، ص ۳۷۳٫و ص‌۲۷۵ و ابوحنیفه دینوری‌، همان‌، ص‌۱۳۰٫
۱۹. بوحنیفه دینوری‌، الاخبار الطوال‌، ص‌۱۲۰٫ یاقوت حموی‌، معجم البلدان‌، ج‌۱، ص‌۷۶- ج ۶، ص ۲۷۳- ابن اعثم‌، کتاب الفتوح‌، ج‌۱، ص‌۲۵۹٫یعقوبی‌، تاریخ یعقوبی‌، ج‌۲، ص‌۱۴۲٫ واقدی‌، فتوح الشام‌، ج‌۱، ص‌۳۶۱٫، ج‌۲، ص‌۷۳٫
۲۰. بن اعثم‌، همان‌، ج‌۱، ص‌۲۱۰ـ۲۱۱/ بلاذری‌، فتوح البلدان‌، ص‌۲۶۴٫ ابن‌اعثم‌، حجر را فرمانده جناح چپ ‌نوشته است‌.- ابن اثیر، اسدالغابه‌، ج‌۱، ص‌۴۶۱٫بلاذری‌، انساب الاشراف‌، ج‌۵، ص‌۲۶۸ و طبری‌، تاریخ الامم و الملوک‌، ج‌۴، ص‌۲۰۵٫ حجر در این باره ‌می‌گوید: آگاه باشید به خدا سوگند، اگر مرا در این سرزمین بکشید، من نخستین سواری بودم که این سرزمین را فتح کردم و نخستین کسی بودم که سگ‌های این سامان بر من بانگ زدند.
۲۱. (مثلاً: نک‍: حسان بن ثابت، ۱/۲۷۳؛ ابن حبیب، «اسماء». ۱۵۵؛ ابن قتیبه، ۱۸۳).
۲۲. (ابن سعد، ۳/۳۴۱، ۳۴۷؛ ابوالعرب، ۶۷، به نقل از ابن اسحاق).
۲۳. (ابن حبیب، المحبر، ۱۴؛ ابن شبه، ۳/۹۱۳؛ مسعودی، ۲/۳۲۹
۲۴. (نک‍: طبری، ۴/۱۹۰؛ ابن عبدریه، ۴/۲۷۲).
۲۵. (ابن سعد، ۳/۳۴۵؛ ابن شبه، ۳/۸۹۶-۸۹۹؛ طبری، ۴/۱۹۰-۱۹۱؛ دربارة دیگر روایات نک‍: ابن شبه، ۳/۸۹۳؛ ابن اعثم، ۱/۳۲۳).
۲۶. (ایرانیکا، ۳۳۴/I).
۲۷. (نک‍: احمدبن حنبل، ۱/۱۵؛ ابن شبه، ۳/۸۹۱)،
۲۸. نقل از سایت شبکه mbc
۲۹. همان

                    (منبع:ویکیپدیا .پارسینه)

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 7372
موضوعات مرتبط: سینمای دینی , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

دو شنبه 30 آذر 1393 ساعت : 11:37 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
دزدان دریائی کارائیب 5 بابازیگران جدید
نظرات

 فيلم «دزدان دريايي کارائيب 5» با بازيگران جديد

**************************

منبع :
 
برنتون توايتز ستاره فيلم «دزدان دريايي 5» به جمع بازيگران فيلم
«دزدان دريايي کارائيب 5» پيوست. او که صاحب يکي از نقش هاي کليدي اين فيلم
است، در کنار جاني دپ و جفري راش به عنوان پاي ثابت اين سري فيلم ها ايفاي
نقش خواهد کرد. پنجمين فيلم از اين سري فيلم ها «مردان مرده قصه نمي گويند»
نام دارد. توايتز که در فيلم «شرير» (Maleficent ) ديگر فيلم کمپاني ديزني نيز
حضور داشته است، در حال آخرين مذاکرات براي ايفاي نقش يک سرباز انگليسي به اسم هري است. اين کاراکتر تقريباٌ معادل
کاراکتر ويل ترنر که در فيلم هاي قبلي وجود داشت و نقش او را اورلاندو بلوم بازي مي کرد، ارزيابي شده است. در اين فيلم
جديد، جاني دپ مثل هميشه نقش جک گنجشکه را دارد و جفري راش نيز در نقش باربوسا ظاهر مي شود. همچنين گفته مي
شود خاوير باردم نيز مذاکره کرده و قرار است نقش آدم بد ماجرا را که قصد انتقام جويي از جک گنجشکه را دارد، بازي کند. او
مي خواهد انتقام برادرش را که به دست جک کشته شده بگيرد و علاوه بر آن در جست و جوي شيي با ارزشي است.
نام انسل الگورت نيز در اين فيلم ديده مي شود. او قرار است نقش يکي از همراهان جک را داشته باشد. «دزدان دريايي
کارانيب 5» قرار است حدود 5 ماه ديگر در استراليا فيلمبرداري شود. کارگردان اين فيلم جواکيم رانينگ و اسپن سندبرگ خواهند
بود. قرار است فيلم 7 جولاي 2017 اکران شود.
 
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 5540
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یک شنبه 9 آذر 1393 ساعت : 11:38 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
گفتگو با روپرت وایت کارگردان (خیزش سیاره میمونها)
نظرات

  معرفی  فیلم خیزش سیاره میمون‌ها و گفتگوئی

با کارگردان آن (Rise of the Planet of the Apes)

منابع : وبکی پدیا - روزنامه شرق)

**************************

خیزش سیاره میمونهافیلمیست محصول سال ۲۰۱۱ به کارگردانی روپرت وایتاست. در این فیلم جیمز فرانکو، فریدا پینتو ، جان لیسگو ، برایان کوکس ، تام فلتون ، اندی سرکیس بازی کردند.این فیلم براساس رمان سیاره میمون‌ها ساخته شده است و همچنین آغاز و شکل گیری فیلم های سیاره میمون‌ها (فیلم ۱۹۶۸) و سیاره میمون‌ها (فیلم 2001) را توضیح میدهد.

 

خلاصه داستان

ویل رادمن (جیمز فرانکو)یک محقق است ودر یک شرکت داروسازی به نام جنسیس کار میکند پدر او آلزایمر دارد و او به دنبال دارویی است تا بتواند قدرت ادراک را بال ببرد و بیماری پدرش را درمان کند از همین رو داروی خود به نام ALZ-112 را روی میمون ها آزمایش میکند و در آنها قدرت هوشی به سرعت افزایش میباد یکی از میمون ها به نام چشم روشن دارای هوش بسیار زیادی میشود در جلسه ای باحضور هیئت مدیره شرکت جنسیس او از آنها میخواهد در طرح اوسرمایه گذاری کنند اما چشم روشن که قرار است به جلسه آورده شود به ناگهان دچار حمله میشود وهمه جا را بهم میریزد ماموران برای مهار او مجبور به شلیک میشوند و رئیس شرکت دستور میدهد تا همه میمون ها را بکشند مسئول نگهداری میمون هارابرت فرانکلین(تیلر لابینه) یک نوزاد میمون را به نزد ویل می آورد و میگوید او بچه چشم روشن است و نمی‌تواند اورا بکشد همچنین متوجه میشود دلیل حمله میمون دفاع از فرزندش بوده است پس ویل اورا به خانه میبرد و اسمش را سزار میگذارد او متوجه میشود سزار به طور وراثتی این هوش را از مادرش به ارث برده است از طرفی با تزریق داروی ALZ-112 به پدرش در میابد حال او بهتر شده است پس بر روی نسل جدیدی از این دارو کار میکند چند سال بعد پدرش با همسایه که یک خلبان است دچار مشاجره میشود و سزار در حمایت از پدر ویل به او حمله میکند دادگاه حکم میدهد تا سزار به مرکز نگهداری میمون ها منتقل شود از طرفی ویل رادمن موفق میشود تا رئیسش استیون جاکوبس (دیوید اویلو) را متقاعد کند تا آزمایش ALZ-113 که نمونه پیشرفته تر است آزمایش کند اما درحین آزمایش ماسک یکی از نفرات به نام رابرت فرانکلین از صورتش در می آید ودر معرض این گاز قرار میگیرد این دارو هوش میمون ها را به سرعت افزایش میدهد اما پس از مدتی پدر ویل از دنیا میرود واو از استیون جاکوبس(دیوید اویلو) میخواهد تا آزمایش را متوقف کند او به استیو میگوید ممکن است این دارو از آنجا که یک ویروس است روی انسان اثرات بدی بگذارد ومنجر به مرگ اوشوداما جاکوبس ویل را اخراج میکند وبه کارش ادامه میدهد از طرفی رابرت فرانکلین که دراثر این گاز حالش بد است خودش را به خانه ویل می رساند تا وضعیتش را به اطلاع او برساند اما ویل رادمن خانه نیست و رابرت با همسایه ویل که خلبان است مواجه میشود و پس از سرفه از دهان او خون به روی بدن همسایه ویل میریزد چند روز بعد جسد رابرت پیدا میشود و خطرناک بودن این ویروس برای انسان به استیو جاکوبس اطلاع داده میشود از طرف دیگر در نهایت سزار موفق میشود رهبری میمون ها یی که درز مرکز نگهداری میشوند را در دست بگیرد او شبانه به خانه ویل می آید و مقداری از ALZ-113 را باخود به مرکز نگهداری میمون ها میبرد تا آنها باهوش تر شوند در نهایت میمون ها از مرکز نگداری فرار میکنند تا خود را به جنگل برسانند ودر این راه با انسان ها درگیر میشوند واستیو جاکوبس در این درگیری کشته میشود در ادامه میمون ها خود را به جنگل ردوود میرسانند ویل به جنگل میرود واز سزار میخواهد تا به خانه برگردد اما سزار میگوید اینجا (جنگل) خانه اوست. در پایان فیلم مشاهده میشود که ویروس توسط همسایه ویل که خلبان است به نقاط مختلف جهان منتقل میشود

بازیگران

 

گفتگو با کارگردان:

 

(چگونه انسان شامپانزه شد؟)

نویسنده:میشل کانگ

ترجمه : پریا لطیفی خواه

نقل از :روزنامه شرق

***********************

«خیزش سیاره میمون ها»، دومین فیلم روپرت وایات است که در اولین فیلمش، «فراری حرفه ای»، به جزئیات نقشه فرار از زندان گروهی از محکومان پرداخته بود و در فیلم تازه اش به سراغ تعدادی از نخستی ها رفته که از بند انسان ها می رهند. در این فیلم که بازگشتی است به مجموعه فیلم های «سیاره میمون ها»، جیمز فرانکو نقش دانشمندی را دارد که به دنبال درمانی برای بیماری آلزایمر می گردد. اما ستاره واقعی فیلم که سزار نام دارد، میمون دست پرورده شخصیت جیمز فرانکو است که در واقع با بازی اندی سرکیس -متخصص اجرای اینگونه نقش ها با فناوری موشن کپچر- و با کمک شرکت جلوه های ویژه بصری «وتا دیجیتال» ساخته شده است. ما پیش از نمایش «پیدایش سیاره میمون ها» در جشنواره کامیک-کان و اکران عمومی فیلم در تاریخ 5 اوت (14 مرداد) با روپرت وایات گفت و گو کردیم.


-بعد از «فراری حرفه ای»، محصول 2008، در دومین فیلم تان خیلی از سینمای مستقل فاصله نگرفته اید؟

+ هر فیلمسازی پسزمینه ساختن آثار مستقل را نیز دارد. من خوش شانس بودم که زود توانستم تخته پرش را پیدا کنم. «فراری حرفه ای» با بودجه 2 میلیون دلار ساخته شد و واضح است که این فیلم در مقیاسی متفاوت تولید شده است. جالب است که روند ساختن این فیلم هم مانند قبلی است، منتها تعداد افراد درگیر در آن به مراتب بیشتر است. از این لحاظ مشکلی با کار نداشتم. مشکلم فقط درک این نکته بود که چطور وقتی یک نفر کشتی به این عظمت را هدایت می کند، فقط یک نفر است مثل سایر خدمه کشتی. انتخاب دستیارها و معاون ها خیلی مهم است چون نمی شود یک تنه با همه کارها سر و کله زد. در مورد فیلمبرداری از بازی ها به روش کپچر، ون قبلاً چنین کاری نکرده بودم، مجبور بودم به سرعت یاد بگیرم که چطور از آن فناوری استفاده می کنیم. مجبور بودم نکات جنبی مربوزط به استفاده از این روش را هم یاد بگیرم. مثلاً هر وقت که می خواستم موقعیت دوربین را تغییر بدهم، روندی طولانی را باید طی می کردم تا همه اشیاء پیرامون دوربین سر جای خودشان قرار بگیرند و اطمینان حاصل می کردم که دوربین های شاهد نیز کارشان را درست انجام می دهند. ان فرایند بسیار زمان بر بود بنابراین کسب آمادگی یک نکته کلیدی بود.

تولید فیلم خیلی سریع انجام شد؟

+ بله، مخصوصاً وقتی مقایسه کنید با «آواتار» که تولیدش چهار سال طول کشید. من در ماه ژانویه 2010 (دیماه 1388) سر این کار آمدم و در آوریل (فروردین 89) پیش تولید را شروع کردم. در ماه ژوئن (خرداد) فیلمبرداری را شروع کردیم و فیلمبرداری را در سپتامبر (شهریور) به پایان بردیم  و بعد از آن هم مشغول مراحل فنی شدیم. همه افرادی که درگیر این فیلم بودند، تا پایان کار، هفت روز هفته و 18 ساعت در هر روز کار کردند. در ابتدا تاریخ 24 ژوئن (3 تیر) برای اکران در نظر گرفته شده بود ولی با آنکه خیلی زود به مراحل فنی رسیدیم، همه ما متوجه شدیم که برای تکمیل فیلم به زمان بیشتری نیاز داریم. چون یک فرایند طولانی لازم بود که افراد، از جمله خود من، به درکی از این فناوری برسند. خم رنگرزی نداشتیم که فیلم را آماده و بی نقص از داخلش بیرون بیاوریم. هر یک از نماها باید شش یا هفت پروسه را طی می کرد، از همان میمون اولیه شروع می کردیم و بعد او را پویانمایی و به یک میمون انیمیشن تبدیل می کردیم که نورردازی شده بود. بعد باید موهای تنش را اضافه می کردیم و برایش چشم می گذاشتیم و پرداختش می کردیم. وقتی قرار است 900 نما داشته باشید که انیماتورها حرکات انسان ها را می سازند، کار به اندازه کافی مشکل می شود، اما مشکلات ما بسیار بیشتر از آن بود. شامپانزه ها مثل اندی سرکیس نیستند. وقتی اندی چین به پیشانی و ابروهایش می انداخت، ترسیده به نظر می رسید، اما وقتی قرار بود این حالت چهره در یک میمون ترس را القا کند که ابروهای ضخیم تری دارد، همین حالت ممکن بود تهدید کننده و هراس آور به نظر برسد. بنابراین مجبور می شدیم طراحی مجدد انجام بدهیم که خیلی وقتمان را می گرفت. فکر می کنم حدود 900 نما و 1100 تا 1200 نمای جلوه های ویژه داشتیم.

یا امکان فیلمبرداری بر فراز مدلی از پل گلدن گیت به جای فیلمبرداری در یک صحنه بسته آزادی عمل بیشتری به شما می داد؟

+ داشتن امکان فیلمبرداری از بازی ها در فضای باز هم برای من تازگی داشت و هم برای شرکت وتا. این شرکت که بهترین اجرا کننده این نوع جلوه ها در تمام دنیا است هم به اندازه من توانست از این کار یاد بگیرد. ما باید یک «حجم» را در صحنه بیرونی فیلمبرداری زنده می ساختیم. فیلمبرداری در صحنه ای که طولش به 300 فوت می رسد، کار عظیمی است. تدارکات این صحنه چالش بزرگی است. شاید بپرسید چند بار (به علت مشکلات فنی) نمایی که فیلمبرداری کردیم خراب شد. اگر از من می پرسید، هیچ خرابی پیش نیامد. البته شاید یکبار به علت مشکلات فنی متوقف شدیم. واقعاً نتیجه خوبی است ولی البته یک خرده توقع را بالا می برد و آدم را لوس می کند. دیگر وقتی کوچکی تأخیری پیش می آمد، پیش خودم فکر می کردم: «چرا ما معطل شده ایم؟» (می خندد.) حسن بزرگ دیگر کار با وتا این بود که بیشترین تمرکز را  بر داستان و داستانگویی داشتم و کار با فناوری را به عهده خودشان گذاشته بودم. آنها عاشق کار با بازیگران و فیلمسازان هستند و فقط به فناوری نچسبیده اند، بلکه به دنبال استفاده از فناوری برای ساختن چیزی هستند که از لحاظ روایی متقاعد کننده باشد و کار پشت صحنه آنها را به خصیت هایی کاملاً ملموس تبدیل کند. زیبایی بازی گرفتن به روش کپچر در همین است و این یک روش انقلابی است. برای اولین بار در تاریخ سینما، ما می توانیم نقش شخصیت هایی را بازی کنیم که خودمان نیستند. مثل این است که بتوانیم بدنمان را به قالب یک عروسک خیمه شب بازی ببریم.

در صفحه ویکیپدیای شما نوشته شده که دوست ورنر هرتزوگ هستید.

+ خود من هم چند وقت پیش این مطلب را دیدم. فکر می کنم یکی از دوستانم یا یک نفر دیگر این را به عنوان شوخی نوشته است. به نظر من کار هرتزوگ واقعاً معرکه است اما متأسفانه خودم هرگز با او برخوردی نداشته ام.

                                   منبع: وال استریت جورنال

 


 

تعداد بازدید از این مطلب: 5788
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یک شنبه 9 آذر 1393 ساعت : 10:44 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
نقدی برفیلم :(خیزش سیاره میمونها)
نظرات

نقد فیلم :  

خیزش سیاره میمونها

Rise of the Planet of the Apes 

منبع : سایت نقدفارسی

کارگردان : Rupert Wyatt

نویسندگان : Rick JaffaAmanda Silver

بازیگران : James FrancoAndy SerkisFreida Pinto

خلاصه داستان : ماده‌ای که به منظور کمک به بهبود مغز انسان ساخته شده بود، بر روی یک میمون آزمایش می‌شود و از آن موجودی با هوشمندی بالا می‌سازد که رهبری گروهی از میمونها را بر عهده می‌گیرد...


 

images/stories/rooz/naghd/monkey/riseoftheplanetoftheapesmovie.jpg

 

 

منتقد: جیمز براردینلی 

 

خیزش سیاره میمونها تلاش کمپانی فاکس برای زنده کردن پروژه اقتباسی موفقی است که سالها قبل امتیاز آن را از انتشارت Livre de Poche برای کتاب سیاره میمونها خریداری کرده بود. اولین فیلم اقتباسی از این اثر پرفروش در سال ۱۹۶۸ به اکران در آمد. سپس سریالی تلویزیونی از روی آن ساخته شده و نهایتاً در سال ۲۰۰۱ ، Tim Burton نسخه دیگری از آن را به بازار عرضه کرد که با استقبال نسبتاً خوبی نیز مواجه شد. زمان داستان فیلم به قبل از نسخه ۱۹۶۸ بازمیگردد و در عین حال بسیاری از ماجراهای اضافه شده در نسخه تلویزیونی را نیز حدف کرده است. اما نکته جالب توجه این است که فیلم هیچ ارجاعی به نسخه Tim Burton نمیدهد. داستان ظهور سیاره میمونها به شکلی پرداخته شده است تا نحوه پیدایش میمون هوشمند و سیاره ای را که Charlton Heston (بازیگر نسخه اصلی) روی آن پا گذاشت را توضیح دهد و بتوان در آینده پروژه های دنباله سازی متعددی را بر اساس آن کلید زد. در واقع نگاه کمپانی فاکس در این پروژه کاملاً تجاری، هوشمندانه و آینده نگر است. ولی متاسفانه این هوشمندی در ساخت خود فیلم چندان دیده نمی شود.

images/stories/rooz/naghd/monkey/new-rise-of-the-planet-of-the-apes-poster-63483-00-470-75.jpgخیزش سیاره میمونها داستان نحوه شکل گیری یک نوع آخرزمان را بازگو میکند. منتهی به صورتی ناقص و عجولانه! بطوری که تنها پیامی تلگرافی در انتهای فیلم به بیننده میگوید که "و انسانها همگی از میان خواهند رفت..." (که البته دلیل خوبی برای ساخت سری بعدی در آینده خواهد بود). شاید بتوان گفت که فیلم سعی دارد مقصود اصلی خود را به صورت استعاری و نه مصداقی منتقل کند. صحنه هایی هرچند کوتاه، از یک سو به موضوع چالش ها و تعصبات نژادی می پردازد و از سویی دیگر از اینکه انسان سعی دارد جا پای خدا بگذارد و موجوات را دستکاری کند، انتقاد کرده و هشدار می دهد. حال آنکه در نسخه اصلی (سیاره میمونها) به موضوع اول به شکل کاملتری پرداخته میشود و فرانکنشتال نوشته Mary Shelly نیز در توضیح موضوع دیگر بهتر عمل میکند.

images/stories/rooz/naghd/monkey/rise-of-the-planet-of-the-apes-20110706112833126_640w.jpgبه گمان من نقش میمونها (شانپانزه، گوریل و ..) در فیلم بهتر از انسانها شخصیت پردازی شده است. جای سوال است که چرا کارگردان کار Rupert Wyatt بر روی این موجودات غالباً کامپیوتری بیشتر تاکید کرده است. آیا با توجه به موضوع اصلی داستان، این یک نکته مثبت است یا منفی؟ در هر صورت با اینکه بسیاری از صحنه ها از جمله اشتباهات مکرر دانشمندی به نام ویل رادمن (با بازی James Franco ) در راستای همین نوع شخصیت پردازی قرار دارد ولی میمونها فیلم بجز Caesar (میمون اصلی) تنها نقشهای حاشیه ای و کم اهمیت دارند.

images/stories/rooz/naghd/monkey/rise_of_the_planet_of_the_apes_bridge_2011_a_l.jpgبسیاری از اتفاقات فیلم ظهور سیاره میمونها برگرفته از نسخه اصلی و دنباله سازی آن (مخصوصاً سریالها) است. برای کسانی که داستان را میدانند، فیلم تنها یک اقتباس ساده و تکراری است ولی برای کسانی که تا بحال اسم "سیاره میمونها" را نیز نشنیده اند، فیلم بنظر شروعی موفق برای یک پروژه دنباله سازی است. ولی متاسفانه این کپی برداری تکه تکه از آثار پیشین، فیلمی مستقل و منسجم را نتیجه نداده است. در واقع انگار که در پایان فیلم همه چیزی متوقف میشود و هیچ توضیحی بیشتری در مورد بسیاری از شخصیتها و اینکه چه چیز در انتظار جهان آینده خواهد بود داده نمیشود. در مورد فیلمی مانند Harry Potter and Deathly Hallows Part one بیننده از روی عنوان متوجه میشود که حتماً قسمت دومی وجود دارد که به سوالات بی پاسخ در قسمت اول جواب دهد. ولی در اینجا هیچ ضمانت محکمی برای ساخت قسمت دوم در کار نیست.

images/stories/rooz/naghd/monkey/000000000samsung-i9001-galaxy-s-plus.jpgبا توجه به بازی ضعیف James Franco نامزدی وی برای اسکار بعید بنظر میرسد. او شاید در بازی در ساختار درام تخصص داشته باشد ولی با فیلمهای صرفاً سرگرم کننده مانند این نمیتواند دل تماشاگران معمول و سطحی سینما را بدست بیاورد. او در فیلم نقش دانشمندی را بازی می کند که سعی دارد درمانی برای آلزایمر، بیماری که پدرش (با بازی John Lithgow) نیز از آن رنج میبرد پیدا کند. ولی نهایتا به دارویی میرسد که مانند شمشیری دو لبه است. از یک سو هوش میمونی آزمایشگاهی را افزایش میدهد و از سویی دیگر ویروسی است مرگبار برای انسان. روزی بر اثر یک اتفاق این ویروس در میان انسانها بخش میشود . البته شایات ذکر است که زمان زیادی در فیلم به نحوه ی رشد این همه گیری اختصاص داده نمی شود. از سویی دیگر ویل به همراه دوست دختر جانورشناس اش کارولاین آرانها (با بازی Freida Pinto فیلم میلیونر زاغه نشین) بچه شانپانزه ای دستکاری شده بنام سزار (Andy Sirkis با مقدار زیادی گریم و جلوه های کامپیوتری!) را بزرگ میکنند. تا اینکه بخاطر عملی خشونت آمیز او را در قرنطینه ی میمونها به همراه تعداد زیادی شانپانزه، گوریل و غیره قرار میدهد. در آنجا مورد اذیت و آزار یکی از مسئولان و پسرش قرار میگیرد تا حدی که مصمم میشود به همراه دیگر میمونها گروهی را تشکیل داده، فرار کنند و سپس ....

images/stories/rooz/naghd/monkey/watch-rise-of-the-planet-of-the-apes-online.jpgخیزش سیار میمونها بیشتر فیلمی داستان محور است تا یک ژانر ماجرایی سرگرم کننده برای تابستان. تعداد صحنه های زد و خورد مانند نبرد انسانها و میمونها بر روی پل گلدن گیت که بخوبی از کار درآمده است، بسیار کم است. فیلمبرداری Andrew Lesnie در اکثر صحنه ها نظیر اولین نما که دوربین به درون جنگل آفریقایی شیرجه میرود، هنرمندانه و زیباست. صحنه پردازی نیز بسیار قوی است بطوری که بیننده بخوبی غرق عناصر دیداری، جلوه های ویژه، انفجارها و تصویرهای سه بعدی فیلم میشود.

images/stories/rooz/naghd/monkey/rise-of-the-planet-of-the-apes005.jpgالبته بسیاری از تصاویر فیلم به کمک گرافیک کامیپوتری ساخته شده که اغلب آنها به خوبی در کنار باقی تصویر واقعی قرار گرفته و مصنوعی بنظر نمیرسند. Andy Serkis که بازی در نقش کینگ کنگ را نیز کارنامه دارد با این کار مهارت خود را باز هم به اثبات رسانده است. بازی او در نقش سزار شباهت زیادی به کینگ گنک و گالوم ارباب حلقه ها دارد. این نحوه بازی به شانپانزه اجازه میدهد تا به صورت باور پذیری در مقابل شخصیت انسانی بازی کند تا حدی که سزار به تنها شخصیتی در فیلم تبدیل میشود که بینندگان با او همزادپنداری میکنند. البته نکته فنی جالب توجه و عجیب این است که بازی نقش میمون توسط یک انسان در حالی که شخصیتهای حیوانی به صورت سه بعدی خلق شده اند، چگونه انجام شده است؟!

ضعف عمده ظهور سیاره میمونها این است که قسمتی از یک داستان بلندتر (مانند سریال) به نظر میرسد تا یک فیلم کامل. سکانسهای بسیار خوبی مانند نبرد بر روی پل و تشکیل یک گروه اجتماعی توسط سزار وجود دارد اما تعداد نقشهای حاشیه ای زیاد است و تنها چند صحنه که شخصیتهای حیوانی در آن حضور ندارند، خوب از کار درآمده است. در کل باید گفت که فیلم حس کنجکاوری بیننده را برای دیدن ادامه داستان در دنباله بعدی تحریک میکند ولی نه تا حدی که برایش لحظه شماری کند.

منبع : نقد فارسی

مترجم: بهروز آقاخانیان

 

 

 

 

 

 

  •  
تعداد بازدید از این مطلب: 5753
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یک شنبه 9 آذر 1393 ساعت : 9:1 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
نقد فیلم هرکول 2014
نظرات

 

نقد فیلم (هرکول)


Hercules 

 

کارگردان : Brett Ratner

نویسندگان : Ryan CondalEvan Spiliotopoulos

بازیگران : Dwayne JohnsonJohn HurtIan McShane

خلاصه داستان: هرکولس نیمه خدای یونانی، یک شمشیرزن مزدور است. تا اینکه موافقت می کند به لرد کوتیس تراسی و دخترش کمک کند تا با شورشیان روبرو شوند...

images/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-Poster.jpg

 

 

منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۵ از ۱۰ (۲ از ۴)

 

 

این روزها به نظر می رسد تقریباً همه چیز بر اساس یک کمیک بوک ساخته شده باشد و درونمایه ی سینمایی حاصله همیشه ارزش تلاشی که برای اقتباس آن به کار برده شده را ندارد. قطعاً «هرکولس» یک شکست پرهزینه و عظیم است، اثری که عناصر مشغول کننده ی بصری زیادی دارد اما از نظر احساسی فلج است. فیلم در حالیکه از برانگیختن ذره ای توجه و علاقه ی فردی عاجز می ماند تماشاگر را با جلوه های ویژه ی کامپیوتری بی پایان خود خسته می کند. کارگردان فیلم «برت رتنر» همیشه به بکار بستن جلوه های بصری شناخته شده بوده اما حتی برای او هم این فیلم نشان دهنده ی گامی اشتباه است زیرا عامل حیرت برانگیز و هیجان آور در آن به نوعی خنثی و الکن از کار درآمده است.

images/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-3.jpgimages/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-13.jpgاگر بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم باید بگوئیم «هرکولس» از طرح اولیه ی جذابی برخوردار است گرچه از این جذابیت استفاده ی چندانی نشده است. در این جهان ممکن است خدایانی وجود داشته باشند یا نباشند - تا اینجای مسئله مبهم است و هیچ یک از خدایان شخصاً حضور پیدا نمی کنند - اما هرکولس (با نقش آفرینی «دواین جانسون» در بهترین حالت تشابه بدنی به «آرنولد شوارتزنگر») پسر زئوس نیست. در واقع او یک یتیم است. شهرت او به عنوان یک نیمه خدا طی سال ها کسب شده است و به او اجازه می دهد به عنوان یک مزدور که جایگاه و اعتبار خود را معامله می کند، ثروتی به هم بزند. بله این فرضیه می توانست به داستانی جذاب منتج شود اما این در صورتی بود که فیلم ساخته ی «ریدلی اسکات» باشد نه شخصی مثل «برت رتنر». به جای آن در نهایت با این روبرو می شویم که هرکولس و گروه پنج نفره ی دلشادش (چهار مرد و یک زن) موافقت می کنند تا به لرد کوتیس تراسی (جان هرت) کمک کنند تا در یک جنگ داخلی علیه شورشیانی که به سحر و جادو معروفند، بجنگند. هرکولس برای همکاری خود مبلغ دستمزی بالا تعیین می کند، با دختر کوتیس ارجنیا (ربکا فرگوسن) نظر بازی می کند ، در یک مجموعه تمرینات شرکت می کند و در نهایت راهی جنگ می شود. این جنگ شامل دو نبرد عظیم می شود. بعد از نبرد دوم فیلم متوجه می شود که رگه های داستانی زیادی هستند که به سرانجام نرسیده اند پس نتیجه ی آنها را به شکل یک خط داستانی مغشوش نیم ساعته کنار هم می چیند که در مرز میان کمی ابلهانه بودن تا کاملاً سبک سرانه بودن در رفت و برگشت است. به هرحال از آنجا که ما قرار نیست زیاد نگران سیر منطقی وقایع باشیم، می توانیم به صندلی مان تکیه دهیم و از چند صحنه ی جنگی دیگر هم لذت ببریم.

images/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-4.jpgimages/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-9.jpgبخش داستانی مربوط به شخصیت هرکولس، البته تا جایی که بتواند ادعای داشتن چنین بخشی را بکند، او را از نقش یک مزدور سنگدل که تنها به پول اهمیت می دهد به قهرمانی پایبند به اصول تبدیل می کند. صحنه هایی که در آنها هرکولس با هیولاها - هیدراس، سربروس و بقیه - می جنگد به شکلی کلاهبرداری هستند. آنها هیچ یک از تصاویری را که از افسانه هایی که درباره ی انسان یا خیالات او نقل شده است را به نمایش نمی گذارند. نزدیک ترین وضعیت او برای جنگیدن با یک موجود وحشی زمانی است که با سه گرگ مبارزه می کند. در کلیت خود این فیلم بیشتر شبیه به ترکیبی از فیلم های «Conan the Barbarian» و «300» شبیه است (البته به خوبی هیچ کدام از آنها نیست) تا اینکه شباهتی به فیلمی مانند «نبرد تایتان ها» داشته باشد.

images/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-1.jpgگرچه از نظر دلایل تجاری مشخص است که چرا «هرکولس» به دنبال رده بندی PG-13 بوده است، در سراسر صحنه ها دیده می شود که فیلمی با رده بندی R درون آن وجود دارد که به شدت میل دارد خود را نشان دهد. هر دو فیلم «Conan the Barbarian» و «300» به دلیل نمایش روابط جنسی و خشونت در رده ی R قرار داشتند اما لزوم قرار گرفتن در دسته ی PG-13 باعث شده تا «هرکولس» هردوی این فاکتور ها را در کمترین شکل ممکن به نمایش بگذارد. من نمی توانم مدعی شوم که اگر این فیلم پر از صحنه های خونین و اندام های برهنه بود لزوماً اثر بهتری می شد اما احتمالاً سرگرم کننده تر از آب درمی آمد. «هرکولس» فیلم طولانی ای نیست - کمتر از ۱۰۰ دقیقه است - اما لحظاتی وجود دارند که فیلم با وجود همه ی اکشن خود حالتی کشدار پیدا می کند.

images/stories/rooz/naghd/Hercules/Hercules-10.jpgموجب غافلگیری کسی نخواهد بود که جانسون با وجود اینکه در نقش شخصیت اصلی به ماهیچه هایش کش و قوس مناسبی می دهد، اما نقش آفرینی به یادماندنی ای برجا نمی گذارد. بیشتر همبازی هایش به جز دو نفر همگی به همان اندازه فراموش شدنی هستند. «یان مک شین» فوق العاده یکبار دیگر یک نقش کوچک را (در این فیلم یکی از اعضای گروه هرکولس) برعهده می گیرد و تصویری دیدنی از آن ارائه می دهد. «روفوس سوول» که نقش دوست صمیمی هرکولس، اتولیکوس را بازی می کند تصویری بسیار نزدیک به بازی «هریسن فورد» در نقش هان سولو (در فیلم های «جنگ ستارگان») به نمایش می گذارد. «جان هرت» یا «جوزف فینس» هیچ کدام شخصیت شرور تأثیر گذاری را ارائه نمی دهند با اینحال «پیتر مولان» که در نقش نوکری گیر افتاده است، کاملاً قابل تنفر است.

به نظر می رسد «هرکولس» به ذائقه ی پسران گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ سال که کاری برای آنها بهتر از این نیست که چیزهایی را که معمولاً در بازی های ویدئویی می بینند روی پرده ی بزرگ سینما تماشا کنند، خوش بیاید. من فیلم را به صورت دو بعدی دیده ام و نمی توانم نظری بدهم که ۳ بعدی آن بهتر است یا خیر، گرچه تصور چنین چیزی مشکل است. اگر جانسون امیدوار بود که این نقش فرصتی استثنایی و راه گشا برای او باشد، بایستی تلاش خود را از سر بگیرد. شاید فیلم در زدودن خصوصیات افسانه ای از شخصیت اصلی خود حالتی سرگرم کننده داشته باشد اما به جز این نکته نمی داند چه باید بکند و ۹۰ دقیقه دیگر در همین راستا ادامه می دهد و پیش می رود.

منبع :سایت نقد فارسی

مترجم: الهام بای

 

 

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات "منبع: سایت نقد فارسی" ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

 

 

 

Tags:

 
 

 

گزارش تصویری از پشت صحنه فیلم « هرکول » با بازی راک
 

Hercules

hercules1

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 8390
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

دو شنبه 26 آبان 1393 ساعت : 8:51 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
بازی ضدشیعی فدائیان مذهبی
نظرات

 

             

         

پیدا و پنهان بازی ضد شیعی فدائیان مذهبی

 

  پیدا و پنهان بازی ضد شیعی فدائیان مذهبی

در سال ۲۰۰۷ میلادی شرکت مشهور « یوبی سافت » بازی نرم افرازی جدید، زیبا و سرگرم کننده ای را به بازار جهانی عرضه کرد که مانند دیگر بازی های این شرکت دارای محیطی جذاب با گرافیک بالا بود که مورد استقبال جهانی واقع گردید. در پی این استقبال، شرکت «یوبی سافت» نسخه دو این بازی را نیز فوراً آماده و به بازار جهانی عرضه کرد. نام این بازی « آساسینس کرید » است که ترجمه فارسی آن « قاتلان » یا « فدائیان مذهبی » است.
برخی این بازی را مرتبط با « حشاشین » می دانند. حشاشین از فرقه ی اسماعیلیه بودند که بعد از امام جعفر صادق علیه السلام اسماعیل فرزند دیگر ایشان را امام زمان می دانستند و او را به عنوان امام آخرشان قبول داشتند. در زمان سلسله ی سلجوقیان فردی بنام « حسن صباح » رهبری فرقه ی اسماعیلیه در ایران را به عهده گرفت. او مردی دانشمند، سیاستمداری زیرک و دانشمندی با ذکاوت بود. از زمان او به بعد پیروان اسماعیلیه در ایران با نام باطنی شناخته شدند.
آنها بر این اعتقاد بودند که قرآن دارای چندین لایه از مفاهیم و معانی است و هرکس نمی تواند به این لایه ها پی ببرد و پی بردن به این لایه ها نیاز به سال ها تحصیل، کسب علم، تفکر و تدبر ویژه در قرآن دارد، از این رو آنها « باطنی » نامیده شدند. « حسن صباح » مقر حکومت خود را « الموت » انتخاب کرد. این منطقه یک منطقه ی کوهستانی در میان البرز مرکزی است و خود مانند یک دژ طبیعی است و در گذشته از آب و هوائی خوب و زمین های کشاورزی حاصلخیزی برخوردار بود.

 

Assassin's Creed 1

«حسن صباح» و یارانش در « الموت » به ساخت داروهای مختلف می پرداختند و آنها را به دیگر نقاط ایران می فرستادند تا در اختیار مردم برای مداوا قرار گیرد. از جمله داروهائی که آنها تولید می کردند عبارت بوده اند از: انواع داروهای گیاهی نظیر گل گاوزبان ، الکل ، جوهر بید و غیره. در مورد جوهر بید باید گفت که این دارو از برگ های درخت بید تولید می شود و دارای خاصیت خنک کنندگی و ضد التهاب بوده و هم اکنون داروهائی نظیر آسپرین و سالسیلات نیز از همان خانواده هستند. ( آسپرین: اسید استیک سالسیلیت ) بدین ترتیب شغل اصلی «حسن صباح» و یارانش، تولید و صدور دارو به نقاط مختلف جهان بود. بنابراین آنها را داروساز می نامیدند و چون در گذشته داروساز را حشاش می نامیدند، از این رو باطنی ها را حشاشین نیز می خوانند.

 

Assassin's Creed 2

 

داستان بازی

داستان بازی در سال ۲۰۱۲ میلادی در فضای زندان مانند یک آزمایشگاه مدرن بنام « آبسترگو » شروع می شود. « دزموند مایلز » شخصی است که توسط عوامل آبسترگو دزدیده شده و در این آزمایشگاه محبوس شده است. وی که یکی از نوادگان اساسین است، توسط یک دکتر و دستیارش تحت آزمایش های ویژه قرار دارد. در وسط این آزمایشگاه دستگاه خاصی بنام « آناموس » وجود دارد که با استفاده از فرمول های DNA شما (دزموند مایلز) را به جنگ های صلیبی باز می گرداند و شما با دستور دکتر مجبور می شوید به گذشته برگردید.

 

  Assassin's Creed 3

در واقع بازی اصلی شما از اینجا (در زمان گذشته) آغاز می شود. پس از تعلیمات خاصی در ابتدای بازی (راه رفتن، دویدن، پریدن، مخفی شدن و غیره) جنگیدن و فرار کردن را بصورت مجازی فرا می گیرید و رفته رفته مهارت شما در مراحل بازی بشتر و بیشتر می شود. شروع بازی در زمان جنگ های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان است و کسی که هدایت بازی را برعهده دارد، یک اساسین یا در واقع قهرمان بازی است که نامش « الطیار » است. الطیار در طی مراحل بازی به ماموریت های خاصی بین سرزمین های ریچارد شیردل ، عکا ، اورشلیم و دمشق می رود تا در نه مأموریت ویژه حاکمان ظالم، افراد زورگو، فرماندهان شرور و جاسوسان را با زیرکی خاصی به قتل برساند و از مردم بی دفاع حمایت کند و در نهایت به این جنگ ها خاتمه دهد. او با موفقیت در هر مأموریت به سلاح های مختلف جدیدی دسترسی پیدا می کند که بر مهارتش در نبرد می افزاید و قدرت او را بیشتر می کند.

 

Assassin's Creed 4

 

هدف آزمایشگاه آبسترگو چیست؟

عوامل این آزمایشگاه می خواهند با استفاده از دستگاه آناموس، دزموند را به گذشته اجدادی اش برگردانند تا او نیز « جام مقدس » را که قدرت خاصی دارد، برای آنها به زمان حال آورده و تحویلشان بدهد.
فضای بازی بسیار هوشمندانه و متنوع است به نحوی که تمام مردم شهر اعم از زن و مرد، پیر و جوان، دیوانه و مست، سرباز و قلدر، خبرچین و جیب بُر همه و همه وجود شما را حس می کنند و نسبت به تمام اعمال شما عکس العمل های متفاوتی دارند. گرافیک بازی هم بسیار زیبا بوده و معماری اسلامی با ظرافت و دقت خاص و کیفیت بالا و بسیار نزدیک به واقعیت طراحی شده است. با تمامی این احوال جای تعجبی برای تمام نکاتی که راجع به بازی « اساسین کرید » اشاره شد وجود ندارد، چرا که با پیشرفت لحظه به لحظه علوم نرم افزاری و کامپیوتری در دنیای امروز، از شرکت توانمندی چون شرکت یوبی سافت ، غیر از این توقعی نیست.

 

Assassin's Creed 5

اما مسئله ی مهمی که شاید تا به حال کسی متوجه آن نشده این که آیا این شرکت با تمام دقتی که در مراحل ساخت یک چنین بازی نرم افزاری به کار می گیرد، ممکن است بطور اتفاقی، لوگو و آرم اساسین را نام مقدس امیرالمومنین علی علیه السلام قرار دهد یا این که از این کار هدفی داشته است؟ پر واضح است که این مسئله اتفاقی نبوده زیرا کسانی که محصولات این شرکت را دیده اند، یقیناً می دانند طراحان آن حتی در کوچک ترین اجزاء تشکیل دهنده ی این بازی ها مانند حرکات لب، مو، مژه، صداگذاری و هزاران مسأله ی دیگر نهایت دقت را اعمال می کنند، چه رسد به آرم و پرچم که نمادین ترین اجزاء یک بازی را تشکیل می دهند.
پس یقینا این مسئله سهواً رخ نداده است. خوب یا بد این مسأله را هنوز نفهمیده ایم! اما این شرکت چنان ماهرانه نام مقدس علی علیه السلام را در اجزاء بازی « اساسینس » جای داده که نه تنها کاربران ایرانی تا به حال متوجه این قضیه نشده اند، بلکه سازمان های مربوط به مجوز و پخش نیز متوجه این مسأله نشده اند! این شرکت که با ارائه بازی های « شاهزاده ایرانی » علاقه خود را به موضوع ایران نشان داده، بار دیگر با بازی « اساسینس کرید » این کار را بسیار حرفه ای تر تکرار کرده است.

 

Assassin's Creed 6

هنگام بازی چند پرسش در ذهن خطور می کند. چرا خیلی از اوقات الطیار ناخودآگاه روی این صندوق ها پا می گذارد؟ چرا در قلعه ی اساسین این آرم مقدس را بصورت قرینه روی زمین هم می بینید؟ چرا قهرمان محبوب بازی، در مرحله آخر رهبر خود را به قتل می رساند؟ مسلماً باید با دوبله و تحقیق درباره ی این بازی به جواب رسید.
اما این کار به عهده ی وزارت ارشاد اسلامی و بنیاد ملی بازی های رایانه ای و سازمان هائی است که چنین اموری را عهده دار هستند. اما صد حیف که نه تنها متوجه نشده اند، بلکه وقتی با آنها تماس گرفته ایم و موضوع را به آنها اطلاع دادیم، خیلی بی تفاوت پاسخ دادند که: « حالا که چی؟ » واقعاً جای تأسف نیست که در تنها کشور شیعه جهان به همین راحتی به ترویج عقائد ضد شیعی اجازه پخش داده می شود؟!

منبع  شیعه آنلاین
تعداد بازدید از این مطلب: 7682
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

چهار شنبه 14 آبان 1393 ساعت : 8:56 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
اساسینز کرید:یک بازی برای تحریف تاریخ
نظرات

 

       « اساسینز کرید »، تحریف تاریخ ، تخریب اسلام

اساسینز کرید ، تحریف تاریخ ، تخریب اسلام

بازی « اساسینز کرید » ( assassin’s creed ) را به « آیین قاتل » ترجمه کرده اند.
assassin در واقع به معنای قاتل است، اما در نامگذاری این بازی به واژه « حشاشین » نیز توجه شده، زیرا دوره زمانی این بازی مربوط به « جنگ های صلیبی » و نبردهای گروه حشاشین است.
حشاشین به گروهی از « اسماعیلیان » اطلاق می شود که در کوه های « الموت » ساکن بودند، این گروه را « باطنیه » نیز می نامند.

 

اسماعیلیان و گروه حشاشین چه کسانی هستند؟

علامه طباطبایی رحمه الله علیه در کتاب « شیعه در اسلام » اسماعیلیان را این گونه تعریف می کند:
« امام ششم شیعه فرزند پسری داشت به نام « اسماعیل » که بزرگترین فرزندانش بود و در زمان حیات پدر وفات کرد، آن حضرت به مرگ اسماعیل استشهاد کرد و حتی حاکم مدینه را نیر شاهد گرفت.
در این باره جمعی معتقد بودند که اسماعیل نمرده، بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور می کند و همان « مهدی موعود » است و استشهاد امام ششم به مرگ او یک نوع تعمد بوده که از ترس منصور خلیفه عباسی به عمل آورده است.
و جمعی معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمد منتقل شد. جمعی عقیده داشتند که اسماعیل با آن که در زمان حیات پدر درگذشته، امام است و امامت، پس از اسماعیل در « محمد بن اسماعیل » و اعقاب اوست.
اسماعیلیه به طور کلی فلسفه ای دارند شبیه به فلسفه « ستاره پرستان » که با « عرفان هندی » آمیخته است و در معارف و احکام اسلام برای هر ظاهری، باطنی و برای هر تنزیلی، تأویلی قائلند.
طبق اظهار مورخان، مشخصه مذهبی باطنیه این است: که احکام و مقررات ظاهری اسلام را به مقامات باطنی عرفانی تأویل می کنند و ظاهر شریعت را مخصوص کسانی می دانند که کم خرد و از کمال معنوی بی بهره بوده اند.
» (علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص ۸۱ الی ۸۴)
این گروه از شیعیان معتقدند قرآن به جز ظاهر، باطنی عمیق و چند لایه دارد. باطن قرآن عمیق است و افراد به راحتی توان دستیابی به آن را ندارند. ریاضت، تحجد و تعبد لازم است تا به باطن قرآن رسید، به جز تمام این موارد، استعداد درونی و توفیق الهی نیز از اسباب وصول به این مرحله کمالیه است، بنابراین هر کسی، نمی تواند به این رتبه دست یابد. فردی که به باطن قرآن دست یابد، رئیس فرقه اسماعیلیه می شود و به همین جهت این گروه را باطنیه نیز می نامند.
این گروه پس از گذشت چند دهه، در کوه های الموت ( نزدیکی قزوین ) متمرکز شدند و قلعه الموت را بنا کردند. الموتیان همراه با رهبری « حسن صباح » به قدرت رسیدند.
به نظر می رسد حسن صباح قوی ترین و بانفوذترین رهبر فرقه باطنیه باشد، این گروه نخبه در کوه های الموت چیزی شبیه به آزمایشگاه های امروزی برای تولید دارو تأسیس کردند.
پس از مدتی تولید دارو به حرفه اصلی‌شان بدل شد، به گونه ای که قلعه به مرکزی برای صادرات داروهای جدید و مؤثر به دیگر بلاد اسلامی، بلکه جهان تبدیل شد.
در گذشته به دارو، حشیش و به داروساز حشاش می گفتند، بنابراین در ساختار زبانی عربی، به جمع این افراد و همچنین گروه باطنیه، حشاشین گفته می شد.

 

داستان بازی

 

آزمایشگاه آبسترگو

 

داستان بازی در سال ۲۰۱۲ میلادی در فضای زندان مانند یک آزمایشگاه مدرن به نام « آبسترگو » شروع می‌شود. فردی به نام « دزموند مایلز » که از نوادگان اساسین است به آن آزمایشگاه آورده شده تا به وسیله دستگاهی به نام « آناموس » و با استفاده از فرمول های DNA به گذشته اجدادی اش برگردد.
در واقع بازی از این مرحله آغاز می شود و بازیکن در اثنای بازی متوجه وجود دزموند مایلز می شود. هدف از برگرداندن مایلز به زمان جنگ های صلیبی، جست و جو برای جام مقدس یا سیب بهشتی است که قدرتی ویژه دارد.
فضای آغازینی که بازیکن با آن مواجه می شود، فضای جنگ های صلیبی است. در این بازی فردی با محاسن سفید و چهره ای خشن به نام « المعلم » قصد دارد به وسیله ۹ ترور، به جنگ های صلیبی پایان دهد.
مأمور این ترورها فردی به نام « الطایر » است که قدرت های شگرفی دارد. الطایر همان دزموند مایلز است که به زمان گذشته برگشته است.
وی در هر مرحله یک نفر را ترور می کند و پس از هر مرحله در فضایی برزخی وارد می شود. در آن فضای برزخی، با فردی موهوم به مکالمه می نشیند و نسبت به اقدامات خود، شک می کند. سپس به دیدار حسن صباح می رود و به وسیله نطقی آتشین، دوباره نسبت به ادامه کار مجاب می شود.
اما در مرحله آخر الطایر متوجه می شود المعلم، خود خائن بوده و همه زیردستانش را برای به دست آوردن سیب بهشتی به مأموریت می فرستاده است. در این مرحله از بازی المعلم میوه بهشتی را به دست آورده و با قدرتی بسیار زیاد، با الطایر روبه رو می شود.

 

بازی ما را به چه چیز فرا می خواند؟

 

بازی آیین قاتل

 

این بازی نکات فراوانی پیرامون خویش دارد. در ابتدا نقد استراتژیک دکتر « حسن عباسی » در خصوص این بازی را مطرح می کنیم:
« گروه اسماعیلیه اقداماتی چریکی و یا به تعبیر امروزی عملیات تروریستی انجام می داده که تعدادشان حدوداً به ۴۲ عدد می رسید. گفته می شد این گروه حشیش مصرف می کرده و در فضای توهمی، آنها را وادار به اقدامات تروریستی می کردند و این امر چند قرن بعد از حسن صباح ادامه یافت، اما این مطلب که یک جریانی با مواد مخدر بتواند چنین کاری کند زیر سوال است.
اما همان گونه که جریان القاعده امروز بخش بزرگی از منابع مالی را از مواد مخدر تأمین می کند، دیگر جریان های چریکی در جهان نیز چنین اعمالی را انجام می دهند.
عموماً جریان های چریکی در این امر مشترک هستند، به عنوان مثال هیچ جنبش چریکی در آمریکای لاتین وجود ندارد مگر آن که دستی در مواد مخدر داشته باشد، اما این که مواد مخدر نه به عنوان یک امر جنبی، بلکه به شکل اساس و پایه ایدئولوژی مورد توجه قرار می گیرد، دو وجه دارد.
وجه اول آن که با تبلیغات گسترده در این زمینه القا می کنند که شروع تروریسم در جهان از این زمان بوده است. از سال ۱۹۹۷ که اولین دایره المعارف تروریسم در جهان تدوین شد، آغاز تروریسم را با قلعه الموت و حسن صباح معرفی کرده اند. این مسئله یک تحریف جدی تاریخی است.
بعد از ۱۱ سپتامبر نیز در فیلم ها، سریال ها و بازی های گوناگون سعی کرده اند اساس تروریسمِ اسلامی را به نحله حشاشین نسبت دهند.
ساده بحثی که ضد مسلمین مطرح می کنند آن است که در گذشته مسلمانان را به وسیله حشیش دچار توهم می کردند، سپس تعدادی دختران زیبا در کنار آنها قرار می دادند و می گفتند اینها حوری های بهشتی هستند. پس از اینکه اثر حشیش از بین می رفت و این توهمات کاهش می یافت، می گفتند برای آنکه به این بهشت عدن برسید باید دست به عملیات تروریستی بزنید.
به همین شکل الان نیز به مسلمانان وعده بهشت می دهند و اعلام می کنند راه دستیابی به بهشت آن است که دست به عملیات تروریستی بزنید، بنابراین این جریان از آنجا مشکوک می شود که قید ایدئولوژی به این مطلب گذاشتند.
بنابراین به وسیله این بازی، اولاً به اسلام حمله می کنند، دوماً منشأ این حرکت را ایران در نظر می گیرند، ثالثاً تاریخ را خلط می کنند. انگاره هایی را از صلاح الدین ایوبی اقتباس می کنند، انگاره هایی را از فلسطین و شام در نظر می گیرند و سپس همگی را با یکدیگر جمع می کنند.
پس کودکی که این بازی را انجام می دهد، به طرز چشمگیری از اسلام تنفر پیدا کرده و تاریخ برایش تحریف می شود و بسیاری اتفاقات دیگر نیز برایشان رخ می دهد.»

تصویر روحانیت شیعه در بازی آیین قاتل

اما نکاتی نیز در داخل بازی وجود دارد:

اول آن که شروع بازی برای به دست آوردن میوه بهشتی است. در ادامه نیز آنچه که برای الطایر دردسر ایجاد می کند، همان میوه است. میوه بهشتی، همان میوه ممنوعه است که در عقاید غربی به علم خداوندی تعبیر می شود. در نتیجه این امر به ذهن مخاطب القا می شود که انسان توان به دست آوردن علم خداوندی را دارد.
در داستان بازی مطرح کردیم که در سری اول، مرحله آخر نبرد الطایر با استاد خویش است. المعلم فردی خائن تصویر شده است که با سوءاستفاده از مقام خویش، در پی قدرت یابی بیش از پیش بوده است، اما نکته جالب توجه شباهت المعلم با حضرت امام خمینی رحمه الله علیه است.
در شماره های بعدی این بازی، دم خروس بیش از این نمایان می شود و آموزه های فراماسونری به وسیله الطایر « تلقین » می شود. گر چه در جایی به مراسم آیینی فراماسونری حمله می کند و فردی از اعضای اصلی را به قتل می رساند، اما در مواقعی عین جملات مشاهیر فراماسونری را بیان می کند.
در سری دوم بازی، الطایر در جمع یک گروه این قانون را می آموزد: « هیچ چیز درست نیست و همه چیز مجاز است. » این جمله به وضوح در ماسون های شهیر تاریخ قابل ردیابی است. در جایی دیگر الطایر پس از کشتن یک کشیش به سخنرانی می پردازد و ضمن صحبت هایش این جمله را بیان می کند: « هیچ کتابی نمی تواند شما را هدایت کند. شما آزادید هر کار خواستید انجام دهید.»
همچنین در قسمت دیگری از بازی الطایر با خداوندی آشنا می شود که در قالب یک زن جلوه می کند. این الهه در صحبت هایش رو از الطایر برمی گیرد و به دوربین چشم دوخته، می گوید: « ما قبل از شما در زمین بوده ایم و ذهن شما قابلیت درک وجود ما را ندارد. » طبعاً این امر تعجب مخاطب را بر می انگیزد که چرا در حرکتی غیر معمول، یکی از شخصیت های بازی، به دوربین نگاه می کند. سپس دوباره به الطایر رو کرده و می گوید ما تو را به پیامبری انتخاب کردیم. دیگر لازم نیست تمامی حوادث این بازی از ابتدا تا به حال را با این رویکرد تفسیر کنیم که خود به حد کافی گویاست.

 

نمادهای ماسونی در بازی آیین قاتل

در قسمت سوم این بازی الطایر با پوشیدن لباس خدایان، در نهایت به مقام نیمه خدایی می رسد. همچنین شخصیت اصلی الطایر؛ یعنی دزموند مایلز در مرحله آخر به مکانی رازآلود می رود که مملو از علائم ماسونی است. در این مکان وی با لمس، گویی، اختیار از کف می دهد و با اراده الهه ای که در ورای گوی قرار دارد، او را مجبور به قتل دوستش لوسی می کند.
از دیگر نکات جالب توجه در این بازی شکل و فضای دقیق شهری است که بیننده را کاملاً به یاد شهرهای قدیمی اسلامی می اندازد. ساختار ظریف شهرها، راه های مواصلاتی و حتی شهروندان این شهرها، بسیار دقیق طراحی شده است.
در جایی الطایر به طور ناگهانی خود را در مکانی می یابد که پس از صحبت و دریافت دستوراتی ممنوع، آنجا را ترک می کند. زمانی که از دیوارهای حیاط این مکان بالا می رود، گنبد بیت المقدس مشاهده می شود.
از جنبه ای دیگر نیز می توان این بازی را مورد توجه قرار داد. این بازی همچون بسیاری از دیگر بازی های رایانه ای، فرد را در دنیای مجازی میخکوب می کند و ساعت ها از فضای عاطفی خانواده دور می کند. این امر در بین کودکان که نیازهای عاطفی شدیدتری دارند، تشدید می شود. کودکانی که ساعت ها به دور از والدین، در شهری از شهرهای فلسطین با اسب و شمشیر گلاویز می شوند، چه بهره ای از عاطفه مادری را دریافت می کنند.
این امر را بگذارید کنار این نکته که ساعت ها لذت همراهی با خانواده را در اردوگاه ها  ی دشمن تجربه می کند و نیاز عاطفی به مادر در تعقیب و گریز نبردهای صلیبی ارضا می شود، طبعاً دنیای مجازی، عاطفه ای مجازی به کودک اعطا می کند که تحقیقاً او را از نیازهای عاطفی واقعی منصرف می کند.
متأسفانه والدین به سیری کاذب کودکانشان حساسند و مانع خوردن تنقلات قبل از غذای واقعی می شوند، ولی به عاطفه کاذب توجهی ندارند. جای توضیح نیست که این امر تا چه حد فرایندی تربیتی را با اختلال روبه رو می کند و احتمالاً این فرایند را به سازوکارهایی مجازی منتقل می کند.
البته این مشکل در تمامی بازی های رایانه ای قابل مشاهده است، بنابراین حساسیت و دقت والدین را در این زمینه طلب می کند.
این بازی به قدری در جهان به شهرت رسیده که تی شرت ها و حرکات الطایر مورد علاقه جمع زیادی از جوانان جهان قرار گرفته است.

منبع  خبرگزاری دانشجو
تعداد بازدید از این مطلب: 6687
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

چهار شنبه 14 آبان 1393 ساعت : 8:52 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
پیامبران هالیوودی!
نظرات

 

پیامبری و پیامبران به روایت هالیوود

 

این که چه شده هالیوود در این برهه از تاریخ به پتانسیل بزرگ فیلم‌های دینی پی برده سؤال مهمی است که کارشناسان باید به آن پاسخ دهند. اما از ظواهر امر پیداست که گرایش عجیبی میان کارگردان‌های کمپانی دروغ پراکنی هالیوود به ساخت فیلم انبیا وجود دارد تا آنجا که این امر به مسابقه ای بزرگ بدل شده و گویا پیروز این مسابقه نیز کسی است که بیشترین تحریف‌ها را شامل داستان زندگانی این بزرگواران کند و داستان تحریف شده تر و پیامبر عجیب و غریب تری را به تصویر بکشد.

فروش بالای این دست از فیلم‌ها به خاطر باورمندان دینی از یک سو و کشش داستان‌های کتاب‌ها و متون دینی تحریف شده از سوی دیگر و انگیزه تاریخی یهود بر تحریف حقیقت از دلایلی است که بر سرعت این مسابقه می‌افزاید و آتش دیگ این دین‌های ساختگی را بیشتر و بیشتر می‌کند.

به گزارش یورونیوز، “دیوگو مورگادو”، هنرپیشه، درباره ایفای نقش عیسی می‌گوید: «برای نسل‌های جوان، شناخت عیسی، نه فقط از طریق کتاب بسیار مهم است. اگر از کودکی بپرسید که می‌خواهد انجیل را بخواند یا ببیند، او قطعاً دیدن انجیل را انتخاب می‌کند.»

زندگی حضرت عیسی نبی، زندگی حضرت نوح و داستان مهاجرت بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی سوژه‌هایی از این پازل بزرگ پیامبر سازی نوین هالیوودی است. پیامبری که به جای پیام آوری، جادوگر، قهرمان و منجی قوم و قبیله ای خاص است. فیلم‌های «پسر خدا»، «نوح» و «مهاجرت؛ خدایان و پادشاهان» عناوین این فیلم‌ها و روایت‌های جدید از پیامبری و پیامبران توسط هالیوود است.

فیلم «پسر خدا» داستان زندگی عیسی مسیح را به تصویر می‌کشد و اقتباسی است از سریال موفق «انجیل». این فیلم در مراکش فیلمبرداری و توسط “کریستوفر اسپنسر” کارگردانی شده است و نقش عیسی را “دیوگو مورگادو”، هنرپیشه پرتغالی ایفا می‌کند.

“مارک برنت”، تهیه کننده این فیلم می‌گوید: «ساخت فیلم کار زیادی برد و ما به همه جوانب توجه کردیم تا نقطه نظرهای همه گروه‌ها را ببینیم. ما در عین حال که به حساسیت‌های گروه‌های مختلف احترام گذاشتیم، اصل موضوع و پویایی درام را از داستان نگرفتیم. تفسیرهای مختلفی بین کاتولیک‌ها، پروتستان‌ها و یهودیان در مورد این موضوع وجود دارد. بنابراین فکر می‌کنم موفق شدیم با توجه به همه این نکته‌ها فیلمی مؤثر بسازیم.»

«نوح» را “دارن آرونوفسکی” ساخته است و در آن راسل کرو، اما واتسون و آنتونی هاپکینز بازی می‌کنند. اما این فیلم باعث جنجال در کشورهای عرب خاورمیانه شده است و چندین کشور اکران آنرا ممنوع اعلام کرده‌اند. از طرف دیگر برخی از مسیحیان آمریکایی نیز معتقدند داستان فیلم از روایت انجیل منحرف شده است.

“دارن آرونوفسکی” کارگردان، با همه تحریف‌هایی که در داستان زندگی حضرت «نوح» ایجاد کرده، در دفاع از فیلم می‌گوید: «به نظرم همه ما با قدیمی‌ترین داستان‌های جهان ارتباط برقرار می‌کنیم. اینجا موضوع آب و سیل است که همه ما آنرا درک می‌کنیم و در روح و روان ما جای دارد و ربطی به این ندارد از کدام سیاره‌ایم یا چه دینی داریم، نوح متعلق به همه است.»

فیلم «مهاجرت» ِ “ریدلی اسکات” درباره مهاجرت قوم یهود است که در آن گلشیفته فراهانی در کنار کریستین بیل و سیگورنی ویور به ایفای نقش دست چندم می‌پردازد. این فیلم اواخر سال ۲۰۱۴ اکران خواهد شد.

یکی از ویژگی‌های این دست فیلم‌ها بر قراری نوعی رابطه شبه علی و معلولی میان ساده مساله لوحی و مفهوم پیامبری وجود دارد که در تورات محرف نیز شاهد آن هستیم. این مطلب نه تنها ارادت مخاطب به انبیاء را زیاد نمی‌کند که نوعی تنفر نیز نسبت به پیامبران در دل وی می‌کارد. نکته بدتر اینکه شأن وحی تا حد تجربه ای موهوم و همه گیر که حتی گناه کاران نیز می‌توانند آن را تجربه کنند، تنزل می‌یابد.

در نگاه سینمای هالیوود پیامبران بی اسرائیل همچون داوود (ع)، موسی (ع) و سلیمان (ع) ابزاری برای نجات یهود مظلوم از بدبختی و آوارگی بوده‌اند و بس. گرچه فیلم‌های اولیه این کمپانی به بازنمایی پیامبران فوق بسنده می‌کرد اما چندی است در کنار این پیامبران ساحت مقدس پیامبران دیگری همچون نوح (ع)، ابراهیم (ع) و لوط (ع) نیز از تخریب مصون نمانده است. از میان فیلم‌های قدیمی می‌توان به فیلم‌هایی چون (کتاب آفرینش – The Bible: In the Beginning)، (ده فرمان – The Ten Commandments) و (سلیمان و سبا – Solomon and Sheba) اشاره کرد که اساس آن‌ها تحریف زندگانی شریف انبیا و توهین به جایگاه پیامبری است.
نوح؛ ناجی یا قاتل؟

Noah-movie-review-noah

کارگردان فیلم نوح؛ آرونوفکسی است که کارگردان فیلم مشهور و برنده جایزه اسکار قوی سیاه (۲۰۱۰) نیز است. وی کارگردانی فیلم ضد ایرانی کشتی گیر (۲۰۰۸) را نیز در کارنامه خود دارد. با نگاهی به کارنامه فیلم‌های این کارگردان و بویژه فیلم کشتی گیر – Wrestler به خوبی درک می‌کنیم آنچه برای این کارگردان از درجه اهمیت بالاتری نسبت به سایر موضوعات دارد مفهوم سبک زندگی آمریکایی است آن هم منهای تمام مؤلفه‌های دینی. وی در فیلم کشتی گیر فردی به نام وندی را که نماد ورزشکاران جامعه آمریکایی و مردی بی قید و بند نسبت به خود و خانواده‌اش است را در مقابل یک فرد ایرانی روی تشک رینگ آزاد کشتی کج می‌فرستد که نمادی از جبهه جنگ تمدن‌ها است.

وندی اشاره به جمعیت کرده و می‌گوید شما نماینده تمامی کشورها و تمدن‌ها هستید و سپس رجزش را اینگونه ادامه می‌دهد که: امشب شاهد خواهید بود که چه کسی برنده و چه کسی بازنده خواهد بود؟ خواهید دید که چه کسی برحق (!) و چه کسی باطل است؟ کارگردان به واسطه این واژگان این جنگ تمدنی و دینی را آشکارا بیان می‌کند و نشان برحق بودن را پیروزی در نبرد این رینگ خونین و آزاد معرفی می‌کند.

از چنین کارگردانی که مذاق اربابان آمریکای اش برایش مهم تر از حقایق واقعی عالم است، بعید نیست فیلمی را درباره پیامبر عظیم الشانی چون حضرت نوح بسازد و در آن نه تنها نوح را ناجی و هدایتگر معرفی نکند بلکه در فیلم او نوح بواسطه تجربه معنوی و خواب و مکاشفه ای که می‌بیند گمان می‌کند باید تمام انسان‌ها را اعم از بد و خوب نابود کند. وی در این راه حتی از کشتن نوادگان خویش نیز کوتاهی نمی‌کند.

بعد از آنکه از عهده این تکلیف خیالی برنمی آید روزها و هفته‌ها مداوم به شراب پناهنده می‌شود تا غم این مصیبت را فراموش کند. بعد از مدت‌ها فردی که جفت پسر اوست به او تفهیم می‌کند که این انتخاب تو بوده نه خدا و خدا اینکه دنیا را نابود کنی یا از نو بسازی را به تو سپرده بود. تو باید تصمیم می‌گرفتی دنیا ارزش ویران کردن دارد یا ساختن و تو عشق (بخوانید هوس) را انتخاب کردی.

در این فیلم به جز توهم رسالت به پیامبری چون نوح و اشتباه در برداشت از دستورات خالق (در این فیلم نامی از خدا برده نمی‌شود.) و تخریب جایگاه پیامبری به جایگاه فرشتگان نیز تعرض گردیده و بسیاری از آنان را تمرد کنندگان از دستورات الهی معرفی می‌کنند که به خاطر یاری انسان از دستورات خالق که قرن‌ها است سکوت اختیار کرده و با بشر صحبت نمی‌کند سرپیچی کرده و به زمین آمده‌اند. فرشتگان تنها زمانی اجازه بازگشت به درگاه الهی را دارند که در مقابل انسان‌ها ایستاده و افرادی را که می‌خواهند وارد کشتی نجات شوند از بین ببرند.

برخلاف نوح تاریخ که ناجی انسان‌ها از اشباح الرجال بی دین بوده در این فیلم تنها چیزی که نوح به آن نمی‌اندیشد و آن را دستور خدا می‌داند مرگ انسان‌ها به طور سراسری است. جالب اینجاست که نوح این فیلم گیاه خام خوار بوده و کارگردان به جریانی از جریان‌های شبه عرفانی اشاره و آن را تبلیغ می‌کند.
موسی هالیوودی

بعد از ساخت فیلم ده فرمان، مدت‌هاست هالیوود در فکر ساختن فیلمی پرآوازه براساس زندگی حضرت موسی (ع) است. درام اکشن «اکسدوس: خدایان و پادشاهان» بلندترین و پرهزینه‏ترین فیلم سال ۲۰۱۴ است که در قالب فیلم ۲۰۰ دقیقه ای ساخته و تدوین شده است.

بالاخره ریدلی اسکات تولید این فیلم را براساس فیلمنامه ای از استیون زیلیان برعهده گرفت. نسخه اولیه فیلمنامه را آدام کوپر و بیل کولیگ نوشته بودند. استیون زیلیان نامی آشنا برای سینمادوستان است، این فیلمنامه نویس ۶۰ ساله در کارنامه خود ۱۸ فیلمنامه دارد. از جمله فیلمنامه های او می‌توان به بیداری، فهرست شیندلر، هانیبال، گانگسترهای نیویورکی، مانیبال، دختری با خال کوبی اژدها و تمام مردان پادشاه اشاره کرد. زیلیان برای فهرست شیندلر برنده اسکار شده است.

ریدلی اسکات کارگردانی فیلم‌هایی مانند: فتح بهشت، آگهی، بلید رانر، بیگانه، پرومتئوس، تلما و لوییز، رابین هود (فیلم ۲۰۱۰)، الگو، زندگی در یک روز، سقوط، شاهین سیاه، قلمرو بهشت، گانگستر آمریکایی، گلادیاتور، مشاور، هانیبال و یک مشت دروغ را در کارنامه خود دارد که نگاهی هرچند گذرا برای تحلیل و بررسی فیلم آخر وی نیاز است. زیرا شخصیت اسکات چیزی جدا از ساخته‌هایش نیست و درواقع این آثار آینه ای است از آنچه که اسکات را در کارگردانی به اینجا رسانده است.

این کارگردان که بیشتر روی سوژه‌های قهرمانی مثل فیلم معروف «گلادیاتور» و گاه با طعم سیاست زده آمریکایی آن نظر دارد این بار روی سوژه بسیار مهمی در عالم دست گذاشته که برای پیروان تمامی ادیان آسمانی اهمیت دارد و نگاه بسیاری از منتقدان به این اثر سینمایی خواهد بود. او که خوب می‌داند سراغ چه سوژه‌هایی برود تا مخاطب آمریکایی‌اش را با خود همراه نگه دارد با انتخاب این سوژه فروش گیشه بلیط فیلمش را تضمین کرده است. وی در این فیلم داستانی از کتاب مقدس درباره خروج قوم بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی (ع) را درزمان برده‏داری مصر به نمایش گذاشته است که حضرت موسی به همراه ۶۰۰ هزار برده خروج کرده و شبانه می‌گریزند. اما جدا از مساله مالی این فیلم هم از نوع ژانر قهرمانی و در ردیف سوژه‌های منجی گرایانه دسته بندی می‌شود و از لحاظ رده بندی جزو ژانرهای هیجانی، اکشن، خانوادگی و حماسی به شمار می‌رود که برخلاف سایر موارد فیلم‌های او در این اثر حماسه آفرین پیامبری اولعزم از میان پیامبران الهی است که دستور داشت تا با کفر و الحاد مقابله کند، گرچه در هیچیک از آثار هالیوودی به صراحت نمی‌توان فیلمی را یافت که به موضوع کفرستیزی انبیا پرداخته باشد.

در این فیلم مانند باقی انیمیشن‌ها و فیلم‌های یهودی هالیوود موسی هالیوودی تنها نجات بخش جمعیت بیشمار (!) یهودیان مظلوم تاریخ بوده و گویا در تاریخ مدون یهود از سوی خدا هیچ مأموریت دیگری در زندگی نداشته است.

حضور کریستین بیل، بازیگر نقش بت من در سری فیلم‌های بت من ساخته کریستوفر نولان در نقش حضرت موسی (ع) در فیلم اکسدوس تاییدی است بر این مدعا. اضافه کنید به این سابقه زیلیان فیلمنامه نویس این فیلم را در تولید آثار کاملاً یهودی و شیطنت او را در مظلوم نمایی جامعه جهانی (!) یهود. از میان این آثار آنچه در ردیف اول قرار دارد فیلمنامه بسیار راهبردی فهرست شیندلر است که انصافاً در مظلوم نمایی جامعه یهود و اثبات خرافه کوره‌های آدم سوزی و کشتار و اسارت یهود در جنگ جهانی دوم سنگ تمام گذاشته است.

در فیلم سه بعدی «اکسدوس: خدایان و پادشاهان» کریستین بل نقش حضرت موسی (ع)، جوئل ادگورتون نقش فرعون رامسس دوم (فرمانروای مصر)، سیگورنی ویور نقش مادر رامسس دوم، گلشیفته فراهانی نقش نفرتاری (همسر رامسس دوم) و آرون پل نقش جاشوا (برده) را دارند.
مسیحای هالیوود

83567-250271-1405328324

ده سال پس از فیلم جنجال برانگیز «مصائب مسیح» ِ “مل گیبسون”، مسیحا این بار با نگرشی نوین به هالیوود برمی گردد. Son of god آخرین نسخه ساخته شده از فیلم‌هایی است که زندگی عیسی بن مریم را به تصویر کشیده‌اند. فیلمی که در آن “کریستوفر اسپنسر” براساس فیلمنامه “ریچارد بدسر” بدون روایت داستان‌ها، مستند وار و سکانس به سکانس به گونه ای تفکیک شده و اپیزودیک البته نه بطور آشکار، تاریخ زندگی فرزند خدا (!) را سوژه فیلم خود قرار داده و “دیه‌گو مورگادو” نقش مسیح را در آن ایفا کرده است.

«پسر خدا» برگرفته از سریال تلویزیونی نسبتاً موفق به نام «انجیل» است و داستان فیلم درباره زندگی حضرت مسیح از تولد تا زمان تعلیم و بعد به صلیب کشیده شدنش را بر اساس باورهای انجیلی به تصویر می‌کشد.

جدا از اختلاف ادیان بزرگ درباره نحوه تولد و سپس مرگ یا عروج آسمانی مسیحا که یهود برخلاف اسلام و مسیحیت باوری به تولد مسیح ندارد و میان پیروان دین اسلام با مسیحیت نیز اختلاف بر سر عروج بدون مرگ یا تصلیب وجود دارد داستان زندگی این پیامبر جنبه‌های دیگری نیز دارد که همگی دستمایه موضوعات فیلم‌های با رویکرد بازنمایی مسیح گشته‌اند.

به طور عمده در بسیاری از فیلم‌ها به سه بخش به عنوان بخش اصلی داستان زندگانی مسیح اشاره می‌شود؛ تولد، معجزات و عروج یا مرگ. البته گاه این بخش‌ها بنابر اعتقادات متفاوت به مسیحیت دچار تغییراتی شده‌اند و برخی به بخش خاصی از این سه دوره عمده زندگی بیشتر پرداخته و بخش دیگری را کمرنگ کرده‌اند؛ بعنوان مثال مسیح بن هور “ویلیام وایلر” بخش دوم و حواریون را روایت نمی‌کند و یا اینکه مسیح “مل گیبسون” غرق در بخش مرگ و شکنجه مسیح است و نگاه متفاوت “پازولینی” بزرگ به گفتار و شاعرانگی مسیح می‌پردازد، “روسلینی” هم تحت تأثیر نئورئالیسم ایتالیا اثری مشابه پازولینی ارائه می‌دهد.

در فیلم حاضر عیسی فیلم بنابر باور غلط یهودیان در طویله متولد می‌شود و فرزند مریم و یوسف نجار است که کنایه ای است به باورهای راستین درباره او که خلق او را بدون پدر و به اذن خدا زیر درخت نخل می‌دانند. در میانه فیلم هم عیسی فیلم بیشتر شبیه ساحرها و شعبده بازها است تا یک پیامبر اولوالعزم. و اگر فرازهایی از انجیل که بر زبان بازیگر کاراکتر مسیح رانده می‌شود نبود تنها جنبه ای که از این پیامبر بزرگ الهی بر پرده سینما نقش بسته می‌شد جنبه قدرت‌های خارق العاده ای است که نه تنها در فیلم خیلی با سحر و جادو تفاوت چندانی ندارد بلکه مخاطبان هالیوود عادت کرده‌اند این دسته از رفتارها را از ساحران و ساحره‌های فیلم‌های هالیوودی ببینند.

عیسی در فیلم فرزند خدا معرفی می‌شود که هیچ دلیلی برای کارهای خود ندارد، حتی گویی توانایی یافتن و بیان دلایل معجزاتش را نیز ندارد و نسبت به آن به شدت منفعل است. وی که چهره ای معصومانه و ترحم بر انگیز دارد، شفا می‌دهد بی آنکه دلیلی ذکر کند و گناهان بیمار را از طرف خدا می‌بخشد بی آنکه دلیلی داشته باشد، مرده ای را زنده می‌کند که هیچ دلیلی برای انتخاب او ندارد که چرا او را برگزیده تا دوباره به زندگی بازگردد؟

در راه زنی را که متهم به زنا است می‌بیند و بی هیچ علتی او را نجات می‌دهد و با بیان جمله: «من سنگم را به کسی می‌دهم که تاکنون گناهی مرتکب نشده باشد.» به شکلی کاریکاتوری و ناگهان و هماهنگ تمام کشیشان یهودی نیز دست سنگسار برمی دارند. این رفتار از کسی که در فیلم نه تنها نماینده بلکه پسر خدا معرفی می‌شود یعنی پذیرفتن گناه کبیره زن و یکسان قلمداد کردن گناهان کوچک با گناهان بزرگ که عرش الهی را به لرزه می‌اندازد.

مسیح فیلم یک اومانیست است تا معتقد به خدا و اغلب به ساحران می‌ماند و مردم بیشتر از او انتظار معجزه و جادو دارند تا نجات بخشی و رهایی از گذشته نکبت بار خویش. صحنه‌های پایانی و مصلوب کردن مسیح هم با آنکه زیاد اغراق نمی‌شود و شکنجه‌های وحشیانه ندارد، ولی از زمان عمود شدن صلیب مسیح دیگر روند فیلم و روایت داستان از بین می‌رود دوباره شعار آغاز می‌شود و بیش از اندازه به بزرگنمایی مسیح بر صلیب شده می‌پردازد.

نتیجه گیری

تولید انبوه فیلم‌های با موضوع انبیا آن هم در این برهه در هالیوود زنگ خطری است که اگر جدی گرفته نشود شاید تنها به تحریف تاریخ زندگانی این تعداد از انبیا بسنده نشود و یقیناً هالیوود برنامه‌های بیشتری برای این مظلومان همیشه تاریخ داشته و دارد که با برنامه ریزی و سیاست گذاری طولانی مدت به مرحله اجرا درآورده و خواهد آورد.

در این میان که هجمه باطل به رهبری غرب به شکل بی سابقه ای بر پیکر حقیقت افزوده شده متاسفانه در جبهه حق شاهد سستی بی نظیری هستیم که گاه حتی از پاسخ به شبهات منفعل است و تنها به سکوت و نظاره بسنده می‌کند. از میان اندیشمندان حوزه نقد و تحلیل رسانه کمتر شاهد ناظران و منتقدان جدی و فعال و حاضر در صحنه هستیم که حقیقت را آشکارا بگویند و باطل را رسوا کنند. از آن کمتر تولید کنندگان اثار رسانه ای جبهه انقلاب است که متاسفانه نه از حمایت‌های دولتی برخوردارند و نه حمایت‌های مردمی یاوری ایشان را نموده‌اند.

آرزوی نگارنده این است که روزی فرارسد که اصحاب حق و حقیقت از حالت تدافعی خارج شده و بهترین دفاع را در هجمه ببیند، هجمه ای که ریشه باطل را از اساس بکند و روی سیاه آن را آشکارا به تصویر بکشد. و این میسر نخواهد بود مگر به پویایی و نشاط علمی و عملی اصحاب حق. باید هم در جبهه رصد و تحلیل بیش از پیش فعال شد و هم در جبهه تولید آثار رسانه ای و جبهه واحدی شکل گیرد که سازمان رزم فرهنگی در حوزه رسانه را فرماندهی و تدبیر کند.

منبه :وبسایت موسسه ندای فطرت

تعداد بازدید از این مطلب: 12026
موضوعات مرتبط: سینمای دینی , سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

چهار شنبه 14 آبان 1393 ساعت : 8:46 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
روایت هالیوود از روز قیامت
نظرات

                                        مبحث آخرالزمان درهالیوود

 

آن نوع ازروایت‏گری  که در آثار هالیوود مشاهده می‏شود، بیش و پیش از همه ایجاد اضطراب و وحشت می‏کند و موجب نگرانی عمومی در بشر امروزی نسبت به پایان این وضعیت(آخرالزمان) می‏شود.

Image result for ‫عکس فیلم 2012‬‎Image result for ‫عکس فیلم 2012‬‎ 
ابتدا باید توجه داشت که منظور از هالیوود منطقه جغرافیایی در حومه شهر لوس‏ آنجلس آمریکا نیست؛ بلکه مراد یک فرهنگ و نگرش خاص است که در آن منطقه جغرافیایی در قالب محصولات هنری به نقاط مختلف جهان صادر می‏شود.

هر چند که آخرالزمان و پایان دنیا و باور به نوعی منجی، پدیده‏ای مشترک در تمامی مکاتب کهن است و در اساطیر ملل ریشه دار است (البته در مصداق و تفسیر آن اختلاف نظر وجود دارد) اما، آن‏چه در قالب پیش‏گویی‏ها و معرفی قهرمانان و الگوهای نجات‏بخش در هالیوود مطرح است برگرفته از یک نگرش خاص است که نیاز به تأمل و اندکی تحلیل دارد.

آخرالزمان گاهی به معنای نقطه پایان دنیاست و گاهی به معنای موعد بهره‏برداری و به بارنشستن دنیاست که تلاش می‏شود چهره‏ای از آرمان‏شهر مطلوب و نهایی به دیگران معرفی شود. هالیوود عمده بر معنای دوم متمرکز است؛ یعنی نوعی منجی‏گرایی که در آن وضعیت مطلوب و کامل برای بشر بحران دیده امروزی ترسیم شده است.

رویکرد سینمای هالیوود به مفاهیمی مانند «آخرالزمان، مهدویت، دجال، ظهور مسیح، جنگ پایان» گاهی چند بعدی است و نگرش‏های مکاتب مختلف را در خود جمع می‏کند؛ اما آن چه که بیش از همه سوژه‏های آخرالزمانی هالیوود را از نظر محتوی شکل می‏دهد نگرش توراتی به آخرالزمان است. نگاه آخرالزمانی در هالیوود برگرفته از شیوه روایت عهدین از پایان دنیاست. حتی نگرش انجیل به آخرالزمان نیز در مقایسه با نگرش توراتی کم رنگ و کم اثر است. بدین جهت نگرش هالیوود به آخرالزمان با قرائت تورات پیوند عمیقی دارد.

از قضا در انجیل( کتاب مقدس مسیحت)، تفسیرهای آخرالزمانی زیادی دیده می‏شود مانند پیشگوییهای آخرالزمانی که در آخر کتاب مقدس انجیل، (فصل مکاشفات یوحنا) آمده است که ابهام‏ گونه و در قالب پیش‏گویی‏های نمادین و رازآلود، مطالبی در باب آخرالزمان بیان شده، اما باز آن‏چه که مبنای تفسیرهای هالیوودی قرار گرفته مبانی تورات و تفسیرهای تورات است تا انجیل.

Image result for ‫عکس فیلم 2012‬‎Image result for ‫عکس فیلم 2012‬‎

حتی در فیلم‏های هالیوودی آن‏چه که در باب فرشته‏ها، شیطان و قدرت‏هایش، بهشت و جهنم آمده باز با قرائت تورات سازگارتر است تا انجیل. بر همین مبناست که در بعضی از این فیلم‏ها اورشلیم به عنوان سرزمینی ملکوتی و مقدس معرفی می‏شود که باید به دست صاحبان اصلی‏اش یعنی یهودیان سپرده شود.

دیگران صلاحیت حفظ و حراست از این سرزمین را ندارند و در زمان موعود باید یهود بر این سرزمین مسلط باشد تا پروژه اخرالزمان به خوبی سامان یابد. باز از همین منظر است که منجیان تاریخی قوم یهود که از نگاه یهودیان نماد قدرت یهود محسوب می‏شوند (مانند داود پیامبر و حضرت موسی) ولی از نگاه مسلمانان پیامبران و رسولان الهی محسوب می‏گردند، به گونه پررنگی به عنوان پهلوانان و برگزیدگان نژاد یهود از آن‏ها یاد می‏شود و ستاره شش پر که علامت داوود هم هست به عنوان سمبل منجی یهود تبلیغ می‏شود.

در فیلم‏های هالیوودی دسته‏ای از محصولات تولید شده‏ اند که پیشرفت تکنولوژیکی غرب را به تصویر می‏کشد، اما نه به عنوان یک فرصت و موهبت، بلکه به عنوان تهدید. یعنی رشد علمی و فناوری که اتفاق افتاده به عنوان یک نعمت و موهبت روایت نمی‏شود، بلکه به این عنوان که صنعت و فناوری که ساخته دست بشر است دنیا را به سمت نابودی می‏کشاند و تهدیدی است برای بشر امروزی. به عبارت دیگر تکنولوژی به عنوان رقیبِ صاحب خود معرفی می‏شود که دارد صانع خود را به مرز هلاکت نزدیک می‏کند. در فیلم ماتریکس که رایانه سوژه اصلی آن است انسان قربانی رایانه شده و نئو به عنوان یک منجی و قهرمان جدید، بشر را از این وضعیت نجات می دهد.

این مدل روایت‏گری که در آثار هالیوود مشاهده می‏شود، بیش و پیش از همه ایجاد اضطراب و وحشت می‏کند و موجب نگرانی عمومی در بشر امروزی نسبت به پایان این وضعیت می‏شود. چنین ترسی به طور طبیعی، بشر نگران را به سمت یک تکیه‏گاه و مأمن قابل اتکا سوق می‏دهد و نیاز به قهرمان و منجی را به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر برجسته می‏کند. تعدد چنین فیلم‏هایی در هالیوود باعث شده که بیننده به آن دسته از فیلم‏های که نشانی از منجی و قهرمان دارند رغبت پیدا کنند و منتظر باشد تا کسی او را از این وحشت همگانی نجات دهد.

Image result for ‫عکس فیلم 2012‬‎Image result for ‫عکس فیلم اخرالزمان‬‎

ناگفته پیداست که بخشی از این نگرانی ـ بدون محصولات هالیوودی ـ در افکار عمومی جهانیان احساس می‏شود؛ اما با تصویر و هنر این وحشت دوچندان شده و غرب از این تشنگی که نسبت به منجی موعود ایجاد شده موج سواری می‏کند.

 از یک طرف با تعریف خاص خود از منجی، منجی تحریف شده را به جهانیان معرفی می کند و قرائت غیر وحیانی و اومانیستی از موعود ارائه می‏کند و از طرف دیگر مصداق دجال و ضد مسیح را هم تحریف کرده و معمولا انگشت اشاره به سوی شرق و عموما مسلمانان نشانه می‏رود. مثل فیلم معروف «مردی که فردا را دید» که بر مبنای پیشگوییهای نوسترآداموس خطر آخرالزمانی مسلمانان را گوشزد می‏کند و به نوعی شخصیت آخرالزمانی منجی مسلمانان را در جبهه باطل قرار داده و او را بعنوان دجال غرب نشان می دهد. در بعضی از این محصولات، شیطان از شرق بر می‏خیزد و غرب و امریکا را مورد تهاجم و تاخت و تاز قرار می‏دهد.

یکی از کارکردهای نگرش هالیوود در زمینه مهدویت کارکرد سیاسی آن است که در پی آن، از نقش دولت‏مردان امریکا در سامان بخشی به نظم جدید جهانی یاد می‏شود و با بزرگنمایی از این نقش، بیننده این فیلم ها به این نتیجه می‏رسد که برای دستیابی به امنیت و صلح جهانی، باید رهبری آمریکا را به عنوان رهبر نیروهای خیر بپذیرد.

در نتیجه دیکتاتوری نظامی که در دهکده جهانی توسط آمریکا تعقیب میشود به رهبری جبهه خیر قلب ماهیت می‏یابد.‏ نمونه روشن این نگرش فیلم روز استقلال است که با تأسی از چهارم ژوئیه که در تقویم آمریکا روز استقلال آمریکاست، دستگیری امریکایی‏ها از دیگران به تصویر کشیده می‏شود. در این فیلم موجودات فضایی به زمین حمله می‏کنند و بالاخره آمریکایی‏ها موفق می‏شوند در روز استقلال آن‏ها را شکست دهند و امنیت و آزادی را دوباره به کره زمین برگردانند.‏

 
 
منبع: جام نیوز
تعداد بازدید از این مطلب: 7235
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یک شنبه 30 شهريور 1393 ساعت : 1:24 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
کاربری نمادهای ماسونی در هالیوود
نظرات

                                                                 (  نمادهای فراماسونری در هالیوود )                                                                                 

ادراین نوشتار قصدداریم نمادهای فراماسونری به کار برده شده در فیلم ها و انیمیشن های هالیوود را مورد بررسی قرار دهیم. نمادهایی چون چشم جهان بین درون هرم , گفته هایی در مورد فراماسونری و ایلومناتی در فیلم ها و … . وجود این نماد ها و گفته ها در فیلم های هالیوودی از سالها قبل مانند فیلم متروپلیس(۱۹۲۷) تا فیلم های امروز حاکی از سلطه فراماسونری زاده صهیونیزم جهانی بر هالیوود است.

نام فیلم ها روی عکس ها درج شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




  • با تشکر از انجمن بیداری اندیشه (منبع : جنبش سایبری 313)
تعداد بازدید از این مطلب: 6927
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

یک شنبه 30 شهريور 1393 ساعت : 1:14 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
هالیوودیها در باره اسلام چه میگویند؟
نظرات

ویل اسمیت، لیام نیسون و تعدادی از بازیگران هالیوود، نظرات جالبی درباره دین اسلام دارندو توماس ادیسون اولین فیلم ضداسلام راساخته است.اگرمیخواهید بیشتر در این مورد بدانیدمطلب  زیررا بخوانید.

به نظر می‌رسد جریان اسلام‌ستیزی در سینمای آمریکا، حتی پیش از تولد سینمای هالیوود وجود داشته است.

در افکار عمومی غرب، اعراب همه مسلمان‌اند و همه مسلمانان عرب‌اند، به همین خاطر در اکثر فیلم‌های هالیوودی برای مخدوش کردن چهره اسلام کافی است که یک عرب در حال قتل، بمب‌گذاری، تجاوز و دشنام به تصویر کشیده شود.

در گزارش زیر سعی شده تا حدودی به این سوالات پاسخ داده شود:

_اسلام‌ستیزی از چه زمان وارد سینمای آمریکا شد؟

_فیلم‌های اسلام‌ستیز هالیوود کدامند؟ آیا اسلام‌ستیزی در سینمای کمدی هالیوود نیز وجود دارد؟

_نقش سرمایه‌داران صهیونیستی هالیوود در پروسه اسلام‌ستیزی موجود در این سینما تا چه اندازه است؟

_ آیا فیلم سینمایی «محمد رسول‌الله» ساخته «مصطفی العقاد»، یک پروژه هالیوودی است؟ 

_آیا هالیوود، در جهت‌گیری‌های اسلام‌ستیزانه خود، کودکان را بی‌بهره گذاشته است؟

_بازیگران هالیوود، درباره اسلام چه می‌گویند؟

_ستاره‌های مسلمان هالیوود، در این سینما چه می‌کنند؟

_چه کتاب‌هایی درباره اسلام ستیزی در هالیوود نوشته شده است؟

 اسلام‌ستیزی (مخدوش کردن چهره‌ اعراب) از چه زمان وارد سینمای هالیوود شد؟

 _آیا میدانستید«توماس ادیسون» سازنده اولین فیلم سینمایی اسلام ستیز در آمریکابوده است!! 

فیلم «فاطیما می‌رقصد»، اولین فیلم ضد اسلامی که توسط «توماس ادیسون» در آمریکا ساخته شد

جریان اسلام‌ستیزی در آمریکا، بالاخص در سینمای این کشور از زمان فیلم‌های صامت و حتی پیش از آن وجود داشته و تا به امروز نیز ادامه دارد، پیش از تاسیس سینمای هالیوود در سال‌های 1909 تا 1912، به نظر می‌رسد اولین فیلم عرب‌ستیز، در سال 1897 توسط «توماس ادیسون»، تحت عنوان «فاطیما می‌رقصد» ساخته شده باشد، در این فیلم زنی عرب و رقاصه تمام تلاشش فریب مردان است.

 

- از اسلام ستیزی موجود در سینمای هالیوود تحت عنوان سندرم 3B یاد می‌شود

برخی از کارشناسان سینمای هالیوود، از اسلام ستیزی موجود در این سینما، تحت عنوان سندرم 3B یاد می‌کنند، به عقیده آنان اعراب و مسلمانان به تصویر کشیده شده در فیلم‌های هالیوودی طی سه دوره در قالب BALLY DANCER (بالرین)،  BILLONAIR (میلیاردر و پولدار) و BOMBERS (بمب‌گذار و تروریست) به تصویر کشیده شد‌ه‌اند.

_دوره بالرین‌ها:

در این دوره زنان عرب به عنوان زنانی رقاصه و کاملا تحت تسلط مردان به تصویر کشیده می‌شوند.

 

فیلم شیخ محصول سال 1921 میلادی (برخورد خشن مردان با زنان)

سینمای هالیوود اگرچه از همان ابتدا (از اوایل دهه 20) در برخی از فیلم همچون فیلم صامت «شیخ» در سال 1921، «کافه‌ای در مصر» محصول 1924، «پسر شیخ» محصول سال 1926 (این فیلم از سال 2003 به عنوان یک اثر ملی فرهنگی در آرشیو ملی فیلم در کتابخانه کنگره آمریکا نگهداری می‌شود) و «پل بیابانی» محصول سال 1928 میلادی، اعراب را انسان‌هایی خشن، بی‌تمدن، دزد و بی سر پا معرفی می‌کرد ولی در اکثر فیلم‌های دهه‌های اول قرن بیست، زنان عرب (مسلمان) رقاصه‌‌هایی فریبنده و مرموز بودند که نه تنها عامل فریب مردان که به عنوان ابزار لهو و لعب تحت تسلط کامل مردان عرب بودند.

_دوره بیلیونرها:

پس از گذشت چند دهه از تاسیس سینمای هالیوود، با فرا رسیدن بحران جهانی نفت، اعراب تبدیل به میلیونرهایی شکم‌چران و بی‌خردی می‌شوند که مسئول اصلی این بحرانند.

_دوره بمب‌گذارها و تروریست‌ها:

در این دوره، با فروپاشی شوروی و برطرف شدن خطر کمونیست‌ها، در اواخر قرن بیست، هالیوود بار دیگر در فیلم‌هایش، به دنبال دشمن دیگری است.

البته پس از جنگ جهانی دوم و برطرف شدن خطر کمونیست‌ها، این‌بار دوره فیلم‌هایی چون «عملیات کندور» و «جی.ای. جین» فرا می‌رسد و  آمریکا در جست‌وجوی دشمنی جدید، این بار  اعراب را در چهره تروریست‌هایی خطرناک وارد فیلم‌هایش می‌کند که این مسئله ادامه می‌یابد و پس از حادثه 11 سپتامبر به اوج خود می‌رسد. 

_ روش‌های ساخت یک فیلم عرب‌ستیز موفق از دید یک نویسنده آمریکایی_مراکشی:

«لیلا العلمی»، رمان‌نویس و مقاله‌نویس آمریکایی_مراکشی، در مصاحبه 28 جولای سال 1997 خود با روزنامه لس‌آنجلس تایمز می‌گوید: 12 گام برای رسیدن به یک فیلم عرب‌ستیز موفق وجود دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

_همه افراد شرور باید ریش داشته باشند.

_همه افراد شرور باید کوفیه (دستار) بپوشند.

_همه آن‌ها باید اسامی چون علی، مصطفی و یا عبدالله داشته باشند.

_آن‌ها باید همه را تهدید به بمب‌گذاری یا قتل کرده باشند.

به طور کلی اعراب (مسلمان) در چهره یک شیخ (فردی با ردا، ریش بلند، عینک آفتابی و بسیار پولدار)،بادیه‌نشین  (افراد کوچ‌نشین که با شتر بیابان‌گردی می‌کنند و در چادر می‌خوابند)، تروریست (افرادی وحشی و بی‌تمدن که برای به دست آوردن حوریان بهشتی حاضر به قتل و عام زنان و کودکان هستند)،دوشیزگان (دخترانی جوان و زیبارو که در حرم‌سراها نگهداری می‌شوند)، زنانی با پوشیه (اینان زنانی هستند که تمام چهره خود به جزء چشمان‌شان را پوشانده‌اند تا مگر مردان عرب که قادر به کنترل احساسات جنسی‌شان نیستند به آن‌ها صدمه‌ای نرسانند)، فروشندگان یا خریدارانی ماهر در چانه‌زنی (آن‌چنانکه «لارن باکال» در فیلم «ملاقات با مرگ» محصول سال 1988 می‌گوید: اعراب شامه تیزی برای چانه‌زنی دارند.) و رقاصه‌ها (زنانی که اغواگرانه می‌رقصند و به راحتی دست به هر عمل غیراخلاقی می‌زنند).

 

*برخی از فیلم‌های اسلام‌ستیزانه هالیوود بالاخص در نیمه دوم قرن بیست کدامند:

 

فیلم سینمایی صحرا

در دهه 80، سیل عظیم فیلم‌هایی با موضوع تجاوز اعراب به زنان سفید‌پوست ساخته شد که از جمله آن‌ها می‌توان به فیلم‌های «صحرا» با بازی «بروک شیدلز» و محصول سال 1983، «پروتکل» با بازی «گولدای هاون» و محصول سال 1984، «بلرو» با بازی «بو درک» و محصول سال 1984 و «جیمزباند: هرگز دوباره نگو، هرگز» با بازی «شان کانری» و «کیم بسینگر» و محصول سال 1986 اشاره کرد.

 

فیلم سریانا ساخته «جورج کلونی»

 

البته در این دوره و پس از آن نیز فیلم‌های زیادی با مضمون تروریست و جنایتکار بودن مسلمانان ساخته شد که از جمله آن‌ها می‌توان به فیلم‌های «روز استقلال»، «من یک افسانه‌ام»، «بی‌پروا»، «یک روز پس از فردا»، «عملیات روز کندور»، «بازگشت به آینده»، «سریانا»، «یونایتد 99»، «پایان دنیا» و ... اشاره کرد.

 

_بدترین فیلم‌های اسلام‌ستیز تاریخ سینمای هالیوود به گفته استاد یکی از دانشگاه‌های آمریکا:

البته «دکتر جک شاهین»، استاد دانشگاه ایلینویز آمریکا و نویسنده چند کتاب در رابطه با اسلام‌ستیزی موجود در سینمای هالیوود که طی سالیان سال، بیش از هزار فیلم هالیوودی را مورد مطالعه قرار داده، عقیده دارد که بدترین فیلم‌هایی که تاکنون در اینباره در سینمای هالیوود ساخته شده، سه فیلم «تحت تعقیب: مرده یا زنده»، «دروغ‌های حقیقی» و «قواعد تعامل» است.

 

* فیلم «تحت تعقیب: مرده یا زنده»:

 

این فیلم را «گری شرمن»، سازنده فیلم «ارواح خبیثه 3»، در سال سال 1987 ساخت.

 

فیلم تحت تعقیب (مرده یا زنده)

 

در این فیلم اعراب انسان‌های بی‌احساسی معرفی می‌شوند که قصد دارند لس‌آنجلس را به آتش بکشند و میلیون‌ها نفر را بکشند.

 

* فیلم «دروغ‌های حقیقی»:

 

«جیمز کامرون» کارگردان فیلم‌های «تایتانیک» و «آواتار» سال 1994 این فیلم را با بازی «آرنولد شواتزینگر» جلوی دوربین برد.

 

فیلم دروغ‌های حقیقی

 

در این فیلم، مسلمانان به عنوان دشمنان نه دولت آمریکا که مردم این کشور معرفی می‌شوند که قصد انجام عملیاتی شهادت‌طلبانه را دارند ولی به دست قهرمان داستان به راحتی نابود می‌شوند.

 

* فیلم «قواعد تعامل» (قوانین مبارزه با دشمن):

 

این فیلم محصول سال 2000 میلادی است که در آن حمله نیروهای دریایی آمریکا به زنان و بچه‌های عرب را امری معمولی و بی‌اهمیت نشان می‌دهد، چون به ادعای «ویلیام فردکین» سازنده فیلم «جنگیر»، هر یک از این زنان و بچه‌ها تروریست‌هایی هستند که دغدغه اصلی‌شان قتل و ترور است.

«شاهین» در مصاحبه‌ها و کتاب‌هایش بارها بر این نکته تاکید کرده که «اسلام‌ستیزی» از همان بدو تولد هالیوود، در بدنه این سینما وجود داشته، تا به امروز ادامه پیدا کرده و پس از 11 سپتامبر نیز به اوج خود رسیده است.

 

* اسلام‌ستیزی در سینمای کمدی هالیوود

 

از سینمای سیاسی، جنگی، جنایی و حادثه‌ای که بگذریم، در ژانر کمدی نیز شاهد آن هستیم که کمدین‌های مشهور هالیوود که مورد علاقه مردم هستند، عرب‌ها (مسلمانان) را نه به عنوان تروریست و  یک تهدید که به عنوان دلقک‌هایی کودن و مسخره، مورد تمسخر قرار می‌دهند.

 

فیلم ایشتار با بازی داستین هافمن

 

از جمله این موارد می‌توان به «لورل و هاردی» در فیلم «بیو هانکز» (سال 1931 میلادی)، «باب هوپ» و «بینگ کروسبای» در فیلم «جاده‌ای به سوی مراکش»، «برادران مارکس» در فیلم «یک شب در کازابلانکا» (سال 1946 میلادی)، «ابوت و کاستلو» در فیلم «ابوت و کاستلو در هنگ بیگانگان» (محصول سال 1950)، «پسران بووری» در فیلم «بووری به سوی بغداد» (محصول سال 1955)، «پیل سیلوز» در «به دنبال آن شتر» (محصول سال 1967) و «داستین هافمن و وارن بیاتی» در فیلم «ایشتار» (محصول سال 1987) اشاره کرد.

 

* نقش صهیونیست‌ها در پروسه اسلام‌‌ستیزی موجود در سینمای هالیوود:

 

سیطره صهیونیسم بر سینمای هالیوود

امروز مهم‌تر از سیطره سیاستمداران آمریکایی بر هالیوود، سلطه صهیونیسم بر این صنعت سینمایی است که خود آمریکایی‌ها بارها بدان اذعان داشته‌اند، جالب آنکه 12 نفر اول لیست یک‌صد فرد موثر بر سینمای آمریکا، همگی یهودی‌اند، این درحالی است که آن‌ها تنها 4 درصد از کل جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند.

همچنین طبق آماری که چند دهه پیش از این منتشر شد، از 85 فرد تأثیرگذار بر صنعت سینمایی هالیوود در سال 1936 میلادی، 53 تن یهودی بوده‌‌‌‌اند.

همچنین «لوییس بی‌مایر»، یکی از پیشگامان یهودی هالیوود در کتاب «امپراتوری از میان خودشان؛ چگونه یهودیان هالیوود را ابداع نمودند.» به این مسئله اعتراف کرده و «هلن توماس» روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی در مصاحبه با روزنامه دیترویت فری پرس آمریکا می‌گوید: صهیونیست‌ها گردانندگان اصلی کنگره آمریکا، کاخ سفید، هالیوود  و وال‌استریت هستند و هیچ شکی در این نیست. امروز متاسفانه، من به عنوان یک آمریکایی می‌توانم از رییس‌جمهور کشورم انتقاد کنم ولی به آسانی نمی‌توانم یک اسرائیلی را مورد انتقاد قرار دهم.

«ساشا بارون کوهن»، بازیگر بریتانیایی هالیوود نیز چند ماه پیش در جریان جنجال خبری ورودش با لباس یک دیکتاتور به مراسم اسکار گفت: امروز توانستیم با اقتدار بر تمام مارهای صهیونیستی هالیوود پیروز شویم.

 

«هنری فورد» بنیانگذار کارخانه خوردوسازی «فورد»، هشتاد سال پیش از این، یعنی در حالی که تنها قریب به دو دهه از تاسیس هالیوود گذشته بود، در روزنامه «دیربون ایندیپندنت»، سینمای آمریکا (هالیوود) را ماهیتاً یهودی معرفی می‌کند و آن را مهم‌ترین و مؤثرترین ابزار تبلیغی یهودیان برمی‌شمرد.

و البته سیاستمداران اسرائیلی نیز خود به این مسئله معترف‌اند، آن‌چنان‌که «شیمون پرز» رییس‌ رژیم صهیونیستی، در سفر چهار روزه خود به لس‌آنجلس، از کمپانی «دریم‌ورکس» دیدار می‌کند و ضمن اشاره به نقش یهودی‌ها در تاسیس تجارت استودیوهای بزرگ فیلمسازی هالیوود، متذکر می‌شود که هالیوودی‌ها وظیفه دارند تا پیام اسرائیل را در جهان توزیع کنند.

با همه این موارد و با استناد به گفته عده بسیاری از جمله «نیل گابلر»، نویسنده یهودی، امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که صاحبان کمپانی‌های «کلمبیا»، «مترو گلدن مایر»، «برادران وارنر»، «پارامونت»، «والت دیزنی»، «یونیورسال» و «فوکس قرن بیستم» همگی یهودی‌ و سرسپرده رژیم صهیونیستی هستند.

اگرچه صهیونیست‌ها از همان ابتدا در پروسه تولید فیلم‌های اسلام‌ستیزانه هالیوود نقش بسزایی داشتند ولی حضور آن‌ها از سال 1948 و با تاسیس رژیم صهیونیستی پررنگ‌تر از پیش شد و در دهه 80 نیز به اوج خود رسید.

 

_خرید کمپانی فیلم کانن توسط دو تهیه‌کننده اسرائیلی و ساخت بیش از 26 فیلم ضد اسلامی در کمتر از 10 سال:

فیلم کشتار خیابانی
فیلم یوروش به آمریکا

 

«مناچم گلدن» و «یورام گلوبوس»، دو تهیه‌کننده اسرائیلی در این دهه اقدام به خرید «کمپانی فیلم کانن» می‌کنند و در نیمه دوم دهه 80 و اوایل دهه 90 دست به تولید زنجیره‌ای 26 تایی از فیلم‌های ضد عرب می‌زنند که از جمله این فیلم‌ها می‌توان به «جوخه جهنمی» (محصول سال 1985میلادی)، «یورش به آمریکا» (محصول سال 1985)، «دلتا فورس 1و 2»  (محصول سال 1986)، «کشتار خیابانی» (محصول سال 1991) اشاره کرد.

در این فیلم‌ها و دیگر فیلم‌هایی که در این دوره و پس از آن ساخته شد، یهودیان اسرائیلی و دوستان آمریکایی‌شان همواره نقش انسان‌های خوب را بازی می‌‌کردند.

 کسانی که برای بازی در این نقش‌ها انتخاب می‌شدند معمولا بازیگران آمریکایی_ یهودی محبوبی چون «پل نیومن، «تونی کرتیس»، «کرک داگلاس» و  بازیگران غیر یهودی ولی خوش‌ چهره‌ای چون «یول براینر»، «جان وین»، «جین فوندا»، «فرانک سیناترا»، «چارلتون هستون»، «روک هادسون» و «آرنولد شوارزینگر» بودند و البته نقش عرب‌ها را بازیگران بدقیافه، بد هیکل و اغلب سیاه‌چرده بازی می‌کردند.

 

_تشدید افکار عرب‌ستیز در میان بازیگران هالیوودی:

جین فوندا: اعراب انسان‌هایی نامتعادل، تندرو و زن‌ستیز هستند.

اکثر بازیگران هالیوود که در چنین فیلم‌هایی بازی می‌کردند، خود نیز افکار نژاد‌پرستانه و گاه اسلام‌ستیزانه نیز داشتند.

 «جین فوندا»، پس از بازی در فیلم «چرخش» (که عرب‌ها اقدام به تخریب سیستم مالی جهانی می‌کنند) در مصاحبه‌ای می‌گوید: اگر ما از عرب‌ها نترسیم، بهتر از این‌ها می‌توانیم از نیروی فکری‌مان استفاده کنیم، آن‌ها انسان‌هایی نامتعادل، تندرو، مستبد، ضد زن و ضد آزادی مطبوعات و رسانه‌ها هستند.

 

* چند پروژه مهم سینمایی دیگر که توسط کمپانی‌های صهیونیستی هالیوود و با افکاری اسلام ستیزانه ساخته شد:

 

_فیلم «تصمیم اجرایی»:

کمپانی «برادران وارنر» در سال 1996 میلادی فیلم «تصمیم اجرایی» را می‌سازد که یکی از پروژه‌های بزرگ اسلام‌ستیزانه هالیوود محسوب می‌شود.

 

فیلم «تصمیم اجرایی» با بازی «هالی بری»

 

در این فیلم 55 میلیون دلاری، تروریست‌ها یک هواپیمای بوئینگ 747 را می‌ربایند و در این میان برای رسیدن به هدف‌شان که نابودی ساختمان گنگره آمریکاست، مردم بی‌گناه را ضرب‌ و شتم می‌کنند و به قتل می‌رسانند، حتی زمانی که یکی از تروریست‌ها خطاب به دیگر تروریست‌ها می‌گوید که خداوند از چنین کاری راضی نیست، سریع به قتل می‌رسد.

 

_فیلم «محاصره»:

کمپانی «فوکس قرن بیستم» نیز دو سال بعد در سال 1998 اقدام به ساخت فیلم 70 میلیون دلاری

«محاصره» با بازی «دنزل واشنگتن» و «بروس ویلیس» می‌کند.

 

فیلم محاصره با بازی «دنزل واشنگتن»

 

در این فیلم عده‌‌ای تروریست قصد دارند تا با بمب‌گذاری در چند منطقه مختلف نیویورک، این شهر را مورد حمله قرار دهند.

 

_فیلم «قوانین مبارزه با دشمن»:

در سال 2000 نیز کمپانی «پارامونت» با بودجه‌ای بالغ بر 60 میلیون دلار اقدام به ساخت فیلم «قوانین مبارزه با دشمن» می‌کند که پیش از این در این گزارش، به نقل از «دکتر جک شاهین» از او به عنوان یکی از بدترین‌ فیلم‌های ساخته شده درباره مسلمانان در تاریخ سینمای هالیوود،نام برده شد.

در این فیلم زنان و کودکان مسلمان هر یک به عنوان تروریست‌هایی بالقوه به تصویر کشیده می‌شوند که پلیس و ارتش آمریکا که وظیفه حمایت از جان و مال شهروندان آمریکایی را دارند چاره‌ای جزء کشتن این افراد ندارند.

در صحنه‌ای از فیلم شاهد اجتماع عده‌ای از عرب‌های معترض که به نظر منطقی می‌رسند، در خارج از یکی از سفارتخانه‌های  آمریکا هستیم، ولی فرمانده آمریکایی که یقین دارد در میان این جمعیت عده‌ای قصد کشتن سربازانش را دارند، دستور آتش می‌دهد و زمانی ‌که دودهای ناشی از شلیک می‌خوابد، 83 نفر از جمله عده‌ زیادی زن و کودک کشته شده‌اند و بیش از 100 نفر نیز زخمی شده‌اند، در ابتدا مخاطبان نسبت به دختر بچه‌ای لنگان و عصا به دست که در میان قربانیان بوده احساس هم‌دردی می‌کنند ولی در اواسط فیلم با فلاش‌بکی به عقب، مخاطب می‌بیند که همان کودک در کنار دیگر زنان و مردان در حال شلیک اسلحه است.

 

فیلم قوانین درگیری با دشمن (بی‌گناه یا تروریست؟)

 

آنچه که در فیلم «قوانین مبارزه با دشمن» می‌بینیم، درست همان پیامی است که سیاستمداران آمریکایی و صهیونیست، سال‌هاست که در تلاشند تا آن را به مردم منتقل کنند و این چیزی نیست مگر اینکه در جنگ با تروریست‌ها، ممکن است عده‌ای کودک و زن و مرد بی‌گناه نیز کشته شوند که امری عادی و اجتناب‌ناپذیر است.

 

* «محمد رسول‌الله» ساخته «مصطفی العقاد»، پروژه‌ای سینمایی که به خاطر مخالفت‌های هالیوود، در خارج از آمریکا ساخته شد:

 

پروژه سینمایی «محمد رسول‌الله» با کمک 35 میلیون دلاری «معمر قذافی» و در لیبی به اتمام رسید.

 

مصطفی العقاد، سازنده فیلم «محمد‌رسول‌الله»

 

«مصطفی العقاد»، تهیه‌کننده و کارگردان سوری‌الاصل هالیوود سال 1930، در عنفوان جوانی، زادگاه خود را به مقصد آمریکا ترک کرد.

 

مصطفی العقاد و ایرنه پاپاس، بازیگر فیلم «محمد‌رسول‌الله» در پشت صحنه «شیر صحرا»

خود او می‌گوید: هنگامی که می‌خواستم به آمریکا بیایم، پدرم در یک جیبم 200 دلار و در جیب دیگرم یک جلد قرآن کریم قرار داد تا هیچگاه یادم نرود که یک مسلمانم.

«مصطفی العقاد» در یکی از مصاحبه‌های خود درباره انگیزه‌اش از ساخت فیلم «محمد رسول‌الله» می‌گوید: از آنجایی که در غرب زندگی می‌کنم، وظیفه و تکلیف دینی خود می‌دانم که حقیقت اسلام را بازگو کنم،اسلام دینی است که 700 میلیون پیرو دارد و این درحالی است که این مسئله را عده بسیار کمی در غرب می‌دانند و این موضوع باعث تعجب من است، با خودم فکر کردم که من باید این داستان را به تصویر بکشم تا پلی شود بر شکافی که میان مسلمانان و غرب افتاده است.

 

فیلم محمد رسول‌الله

 

«العقاد» که به پشتوانه تهیه‌کنندگی یک سری 8 قسمتی از فیلم‌های «هالوین»، در هالیوود به شهرت و اعتبار دست یافته بود در سال 1976 تصمیم گرفت پروژه سینمایی «محمد رسول‌الله» را جلوی دوربین ببرد ولی از آنجایی که این فیلم درباره ظهور دین اسلام بود، هالیوود حاضر به حمایت از این فیلم نشد و این پروژه برای مدتی تعطیل شد و در نهایت «العقاد» مجبور شد برای ساخت آن از آمریکا خارج شود و به مراکش برود.

او در این میان تلاش کرد تا نظر مثبت علمای جهان اسلام را به خود جلب کند و اگرچه علمای دانشگاه الازهر مصر فیلم او را تایید کردند ولی این پروژه سینمایی از سوی اتحادیه جهانی مسلمانان در عربستان سعودی رد شد.

دولت کویت، لیبی و مراکش به «العقاد» قول همکاری و حمایت مالی داده بودند ولی زمانیکه اتحادیه جهانی مسلمانان این فیلم را رد کرد، دولت کویت نیز دست از حمایت این فیلم برداشت و پادشاه حسن دوم، پادشاه مراکش، حمایت این فیلم را به عهده گرفت.

تولید این فیلم 1 سال به طور می‌انجامید ولی زمانیکه هنوز 6 ماه به اتمام آن مانده بود، او به خاطر فشارهای دولت عربستان بر دولت مراکش مجبور شد تا این پروژه را به صورت موقت تعطیل کند و نزد «معمر قذافی» برود و از او بخواهد تا اتمام این پروژه او را حمایت کند.

قذافی به این پروژه، 35 میلیون دلار کمک مالی کرد و اجازه داد تا بقیه این فیلم در لیبی ساخته شود.

«العقاد» که عقیده داشت دوبله نسخه انگلیسی این فیلم به عربی کافی نیست و سبک بازی بازیگران عربی با بازیگران هالیوودی کاملا متفاوت است، همزمان اقدام به ساخت نسخه عربی این فیلم نیز کرد ولی این نسخه از فیلم هیچگاه نتوانست با نسخه هالیوودی آن رقابت‌ کند.

حمایت مالی قذافی از فیلم «محمد رسول‌الله» ، باعث شد که این فیلم علی‌رغم محبوبیت «عقاد» در سینمای آمریکا، در گیشه با استقبال چندانی روبرو نشود.

البته پیش از آن نیز اکران این فیلم به دلیل اعتراض مسلمانان نیویورک یک بار به تاخیر افتاده بود، آن‌ها فکر می‌کردند که «آنتونی کوئین» در این فیلم نقش حضرت محمد (ص) را بازی کرده است.

«مصطفی العقاد» در مصاحبه‌های خود گفته است: ساخت لوکیشن‌های مکه و مدینه در این فیلم بیش از 4 ماه و نیم به طول انجامیده است.

 

_«العقاد» چگونه و در کجا کشته شد؟

«العقاد» نوامبر سال 2005 در سن 75 سالگی به همراه دختر 34 ساله‌اش، ریما، که در یک عروسی اسلامی در هتلی در اردن شرکت کرده بودند در بمب گذاری گروه القاعده به همراه 56 نفر دیگر کشته شدند.

_ نظر دو نفر از همکاران هالیوودی «مصطفی‌العقاد» درباره فیلم «محمد رسول‌الله»:

«اسکار زغبی»، تهیه‌کننده پنجمین قسمت از فیلم «هالووین» درباره فیلم «محمد رسول‌الله»گفت: ما برای کار «العقاد» احترام زیادی قائلیم ولی از دهه 70 تاکنون تکنولوژی پیشرفت‌های زیادی کرده است.

«رامسی توماس»، مشاور فیلمنامه پروژه سینمایی «شیر صحرا» نیز در این‌باره می‌گوید: با وجود این فیلم، ولی در قرن 21، حقیقتا نسبت به وجود فیلمی با موضوع «تولد اسلام» احساس نیاز می‌شود.

 

اسلام‌ستیزی و مخدوش کردن چهره‌ اعراب و مسلمانان در محصولات کودکان:

 

شخصیت‌های کارتونی اسلام‌ستیز

 

«شیمون پرز»، رییس جمهور رژیم صهیونیستی،‌ در دیدار چند ماه خود با سران هالیوود بر این نکته تاکید کرد که «‌نباید ارتباط حیاتی میان هالیوود و آموزش را نادیده گرفت و باید بدانید که کودکان بیش از سیاستمداران، به بازیگران اعتقاد دارند

و البته سرمایه‌گذاران هالیوود، بالاخص صاحبان کمپانی‌های صهیونیستی انیمیشن‌سازی این سینما، پیش از این نیز از این امر غافل نبوده و در زمینه اسلام‌ستیزی، تلاش کرده‌اند تا ذهن شهروندان آمریکایی را از همان کودکی آماده پیوستن به این چرخه کنند.

آن‌چنانکه «دکتر جک شاهین»، استاد دانشگاه ایلینویز، اعتقاد دارد که تاکنون بیش از ده‌ها کارتون ضد اسلامی و عرب‌ستیز در سینمای هالیوود ساخته شده که از جمله آن‌ها می‌توان به «باگز بانی»، «گوفی»، «ملوان زبل»، «یوسمیت سم»، «دارکوب زبله»، «پوپی»، «اسکوبی دو»، «هکل و جکل»، «پورکی پیگ»،«دنل داک»، «مرد پلاستیکی»، «ریچی ریچ»، «پینکی و برین»، «سندباد» و «علاءالدین» اشاره کرد.

 

دیزی داک در کارتون دنل داک، به‌عنوان زنی مسلمان در چهره یک بالرین

 

در این کارتون‌ها، زنان مسلمان و عرب در چهره رقاصه و زنان حرم‌سرا و مردان نیز در چهره غارتگر، تروریست‌های وحشی و شیخ‌های پولدار و صاحب نفت معرفی شده‌اند.

_کارتون علی‌بابا و چهل دزد:

 

معرفی شخصیت علی بابا تحت عنوان «سگ دیوانه بیابان» در کارتون «پورکی و چهل دزد علی بابا»
در این نامه به پورکی ماموریت می‌یابد که با علی‌بابا و همراهان کثیفش که قصد دارند به قلعه بیابانی حمله کنند، مقابله کنند

 

در این کارتون علی‌بابا که معرف مسلمانان است، با چهره‌ای مهیب و خشن ظاهر می‌شود، او به همراه چهل همراه خود که همگی همانند او دزد و غارتگرند قصد حمله به یک قلعه بیابانی را دارند که شخصیت کارتونی «پورک» طی نامه‌ای به این مضمون «اعترافات یک جاسوس کثیف: پورکی عزیز، علی‌بابا و افراد کثیفش قصد حمله به قلعه بیابانی را دارند.» ماموریت پیدا می‌کند تا از آن محافظت کند.

_کارتون «ملاقات ملوان زبل با 40 دزد علی‌بابا»:

 

کارتون ملوان زبل و چهل دزد علی بابا

این انیمیشن ساخته «دیوید فلایشر» است، در این انیمیشن، ملوان زبل همراه با همسرش و یکی از دوستانشان به شهری کوچک و بیابانی می‌رسند که روی دیوار عکس یک عرب را به عنوان یک تحت تعقیب چسپانده شده است.

در ادامه شهر مورد نظر مورد حمله «علی بابا»‌ی و همراهانش که 40 دزد و یاغی هستند، قرار می‌گیرد ولی ملوان زبل بر او غلبه می‌کند.

_کارتون «باگز بانی: خرگوش صحرا»:

این کارتون در سال 1955 به کارگردانی «فریز فرلنگ» ساخته شد.

 

کارتون باگز بانی

 

در این کارتون خرگوش «باگز بانی» که نماد انسانی غربی است، حتی در بیابان به تمیزی اهمیت می‌دهد و اتومبیل سوار می‌شود، ولی عرب شتر سوار، بیابانگردی بی‌تمدن، خشن و اسلحه به دست است که حتی در برخورد با حیوانی که به او سواری می‌دهد بسیار خشن و غیر انسانی رفتار می‌کند.

 

* بازیگران هالیوودی درباره اسلام چه می‌گویند:

_ویل اسمیت:

این بازیگر هالیوود سال 2001 پس از بازی در فیلم زندگی «محمد علی کلی» گفت: آنچه که از این فیلم برای من به یادگار ماند شریک شدن در درکی بود که او از دین اسلام و خداوند داشت، او به عنوان یک مسلمان توانست آنچنان درکی از خداوند به من دهد که هیچ‌کس دیگری تاکنون نتوانسته بود این کار را بکند، آرزو دارم مانند او باشم.

او از آن پس یک قرآن و یک سجاده در خانه خود نگاه می‌دارد.

پس از این مصاحبه بود که بارها شایعه مسلمان شدن «ویل اسمیت» سر زبان‌ها افتاد ولی این خبر هیچگاه به طور رسمی تایید نشد.

 

* لیام نیسوناذان زیباترین آوایی است که در زندگی‌ام شنیده‌ام، آرزو دارم مسلمان شوم

 

این بازیگر 59 ساله هالیوود که در فیلم‌هایی چون «فهرست شیندلرز»، «تیکن» و «جنگ ستارگان» بازی کرده است، چند ماه پیش برای بازی در فیلم جدیدش به ترکیه می‌رود و در بازگشت خود به آمریکا در اولین مصاحبه‌اش به این مسئله اقرار می‌کند که آرزو دارد مسلمان شود.

او در این مصاحبه گفت: آن اوایل که به ترکیه رفته بودم از آنجائیکه اذان پنج بار در روز تکرار می‌شد، کم مانده بود از آن همه صدا با هم به طور همزمان دیوانه شوم ولی بعد از یک هفته احساس کردم که این صدا  به روحم نفوذ کرده است و باید اعتراف کنم که اذان زیباترین آوایی است که در عمرم شنیده‌ام، اکنون با تمام وجود دوست دارم مسلمان شوم.

 

* شان استون: فکر نمی‌کردم اسلام‌ستیزی در هالیوود تا این حد عمیق و ریشه‌دار باشد

 

شان علی استون پس از گرویدن به دین مبین اسلام و هنگامه اقامه نماز

 

«شان استون»، پسر «الیور استون» است که در عرصه بازیگری و کارگردانی هالیوود فعالیت می‌کند و اخیرا به دین مبین اسلام گرویده است، او که نام «علی» را برای خود برگزیده، درباره مسلمان شدنش و بازخورد آن در هالیوود چنین می‌گوید: من پس از تحقیقات و مطالعات بسیار مسلمان شده‌ام و برخلاف تبلیغات رسانه‌های غربی، اسلام دین صلح و آرامش است.

«فکر نمی‌کردم که اسلام ستیزی در هالیوود تا این حد عمیق باشد، من هم‌اکنون در حال تجربه یک دشمنی نژاد‌پرستانه هستم،افراد زیادی در صنعت فیلمسازی هالیوود هستند که ابراز داشته‌اند که دیگر تمایل ندارند با من کار کنند و مطمئنم که از سوی برخی از افراد قدرتمند و صاحب نفوذ کنار گذاشته می‌شوم ولی تنها می‌توانم در جواب به آنها یک عبارت عبادت گونه ساده را بگویم: هیچ‌خدایی مگر خداوند یکتا وجود ندارد و محمد پیامبر و فرستاده اوست.»

_«نی_یو»:

 

نی_یو بازیگرجوان هالیوود

 

این بازیگر هالیوودی متولد 30 ساله هالیوود درباره دین اسلام می‌گوید: اسلام عشق است و قرآن عقل این دین است.

_«ایسای مورالس»:

 

ایسای مورالس، بازیگر و تهیه‌کننده هالیوودی

 

 

 این بازیگر و تهیه‌کننده 49 ساله هالیوود که در فیلم «پسران بد» در کنار «شان پن» بازی کرده است در اینباره می‌گوید: اسلام دین عشق، صلح، آرامش و حقیقت است.

کولیو»:

 

کولیو، بازیگر جوان هالیوود

 

 این کمدین و صدا پیشه جوان هالیوود که خود چند سال پیش به دین مبین اسلام پیوست است، می‌گوید: به اینکه یک مسلمانم افتخار می‌کنم و از این بابت مدیون خداوندم.

_«باست ریمس»:

 

باست ریمس، بازیگر مسلمان شده هالیوود در فیلم «دودکش»

 

 این بازیگر 40 ساله هالیوود که در جوانی مسلمان شده است درباره دین اسلام می‌گوید: من با اسلام است که به زندگی علاقمند شده‌ام.

مونتل ویلیامز»:

 

مونتل ویلیامز، بازیگر 56 ساله هالیوود

 

این بازیگر 56 ساله فیلم‌های «رویاهای آمریکایی»، «همه بچه‌های من» و «حوادث جدید رابین هوود» که در سال 1999 به دین مبین اسلام پیوسته است، دراینباره می‌گوید: من در اینباره مطالعات زیادی کردم و فهمیدم علی‌رغم تبلیغات گسترده رسانه‌ها، «اسلام» همچون دیگر ادیان بهترین‌های زندگی را به ما نشان می‌دهد و آنچه که پس از تحقیق فراوان به آن دست یافتم، با آنچه که پیش از آن به من گفته می‌شد، از زمین تا آسمان فرق می‌کرد.

 

* ستاره‌های مسلمان هالیوود چه می‌کنند؟

 

_کامران پاشا:

 

کامران پاشا، فیلمنامه نویس هالیوودی

 

این فیلمنامه‌نویس جوان هالیوود سال‌ها پیش در مصاحبه با نشریه‌های سینمایی گفته بود که احساس می‌کند مجبور است کارش را به دینش در اولویت قرار دهد و حتی گاهی به خاطر فشردگی کارش نمازش را فراموش می‌کند و مجبور است به خاطر سختی کار ماه رمضان را فراموش کند.

 «پاشا» در سال 2008،  مادرش را به سفر حج می‌برد و از آن پس متحول می‌شود و در مصاحبه دیگری عنوان می‌کند که تازه به درک درستی از دین اسلام رسیده و احساس می‌کند که داستان زندگی حضرت محمد و دین اسلام فراتر از هر داستان حماسی است که در هالیوود ساخته می‌شود و اگرچه مسلمانان زیادی در هالیوود زندگی نمی‌کنند ولی چیزهای زیادی در ارتباط با اسلام وجود دارد که باید شنیده شود.

_«دیو چاپل»:

 این کمدین هالیوودی، در سال 1998 مسلمان شده است، او که در سال 2003 میلادی مجری «شوی تلویزیونی دیو چاپل» بود و در این زمینه نیز بسیار موفق بود، ناگهان سال 2005 از این پروژه کنار گذاشته شد.

«چاپل» در مصاحبه با مجله تایم در اینباره می‌گوید: چرا یک کمدین باید از یک پروژه 50 میلیون دلاری به یکباره کنار گذاشته شود، این تنها به خاطر مسلمان بودن من است.

او که کمدین موفقی بود پس از مسلمان شدن، تنها توانست نقش‌ کوچکی در فیلم «فورست گامپ» و کمدی «رابین هوود» به کارگردانی «مل بروک» به دست آورد و پس از آن نیز تنها در چند پروژه کوچک تلویزیونی بازی کند.

_مارا بروک اکیل:

 

مارا بروک اکیل، تهیه‌کننده و فیلمنامه‌نویس مسلمان هالیوود

 

این فیلمنامه‌نویس و تهیه‌کننده موفق هالیوود چند بار در مصاحبه‌های خود به این مسئله اعتراف کرده که به اینکه یک مسلمان است افتخار می‌کند ولی برای موفقیتش در عرصه کار، مجبور است، اعتقاداتش را کنار بگذارد.

_سعید تغماوی:

 

سعید تقماوی

بازیگر فیلم‌های «بادبادک‌باز» و «بین‌النهرین»، که یک بازیگر مسلمان هالیوودی است زمانیکه در فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» به کارگردانی «استیفن سامرز» بازی کرد به این مسئله اعتراف کرد که تاکنون مجبور بوده در نقش‌های کوتاه و یا تروریستی ایفای نقش کند ولی اکنون برای اولین بار توانسته در یک فیلم علیه تروریست‌ها مبارزه کند.

_سه زوج هنری هالیوود: «مازیار جبرانی»، «احمد احمد»، «آرون کادار»:

 

سه کمدین هالیوودی

 

این سه تن در فیلم‌ها و شوهای کمدی بازی می‌کنند و تورهای شادی در سراسر آمریکا راه می‌اندازند، جبرانی طی مقاله‌ای در سایت نیوویک دات کام اعلام کرد که به او پیشنهاد شد تا در فیلم 24 در نقش یک تروریست بازی کند ولی او حلاضر به قبول این نقش نشده است.

_«آسیف مندوی»:

او یک مسلمان هندی‌‌الاصل است که نقش کوچکی در فیلم‌های  «مرد عنکبوتی 2»، «سرزمین آزادی» و چند پروژه دیگر داشته ولی علی‌رغم قابلیت‌هایش نتوانسته نقش قابل توجهی در هالیوود به دست آورد.

_سعید بدریا: 

 

سعید بدریا، بازیگر مصری‌الاصل هالیوود

 او متولد مصر است و به عنوان اولین مسلمانی که توانسته در دهه 60 و 70 در نقش یک مسلمان بازی کند، شهرت دارد، او که از اواخر دهه 60 وارد هالیوود شد، تنها با بازی در نقش‌های منفی و تروریستی توانست در فیلم‌هایی چون «3 پادشاه»، «درون»، «روز استقلال» و «مرد آهنی» نقش بگیرد.

او که بارها در مصاحبه‌هایش به این مطلب اعتراف کرده بود که از بازی در نقش‌های منفی و تروریستی، خشنود نیست و دیگر خسته شده است، اینبار خود دست به تاسیس یک کمپانی فیلمسازی تحت عنوان «ZOOM IN FOCUS» زد که به مرکزی برای مسلمانان و اعراب تبدیل شد تا بتوانند در آنجا دست به تولید فیلم‌های کوتاه و پروژه‌های نه چندان گران سینمایی بزنند.

_موسی، عثمان، عمر:

 

کمدین‌های مسلمان هالیوود

 

این سه تن کمدینی‌هایی هستند که اعتقاد داردند تنها راه تبلیغ دینشان موعظه نیست، بلکه می‌توان با خنداندن مردم و معرفی چهره‌ای مثبت از مسلمانان، تبلیغ دین اسلام را کرد.

آنها از سال 2008 وارد هالیوود شده‌اند، گفته می‌شود از میان همه بازیگران نویسندگان، تهیه‌کنندگان و کمدین‌هایی که در هالیوود وجود  دارند، این سه تن بیش از بقیه مروج دین‌اشان بوده‌اند.

 

_«شهره آغداشلو»:

 

شهره آغداشلو

بازیگر فیلم‌های «خانه‌ای در شن»، «24» و «سنگسار ثریا»، علی‌رغم سال‌ها کار در هالیوود تنها تواسته با بازی در نقش‌های تروریستی، مهاجر و همچنین ضد اسلامی، جایگاه خود در این صنعت سینمایی را تا حدودی حفظ کند.

_عرفان خان، خالد عبداله و آ.آر.رحمن:

«عرفان خان» و «خالد عبدالله»، بازیگران و «آ.آر.رحمن»،  آهنگساز هالیوودی و از معدود مسلمانانی هستند که در توانسته در هالیوود به افراد موفقی تبدیل شوند.

این سه تن موقعیت‌شان در این سینما را مدیون شهرتی هستند که پیش از آن در بالیوود (سینمای هند) به دست آورده‌ بودند.

«عرفان خان»: با فیلم‌های «یک قلب توانا»، «میلیونر زاغه نشین» و «قطار دارجلینگ» وارد هالیوود شد.

«خالد عبدالله»: از نقش یک تروریست در فیلم «پرواز یونایتد 93» شروع کرد و با بازی در نقش یک قهرمان در فیلم «باد بادک باز» پیشرفت کرد و در سال 2010 توانست در فیلم «منطقه سبز» در کنار «مت دمون» بازی کند.

_آ.آر.رحمن: نیز چند سال پیش برای فیلم «میلیونر زاغه نشین»، برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم شد و از آن پس نیز پروژه‌های بزرگی در هالیوود به او پیشنهاد شد.

 

آمار دقیقی درباره مسلمانان سینمای هالیوود وجود ندارد ولی در این میان افرادی چون «فاران هارون»، بازیگر سریال «لاست»، «مرد آهنی» و «فضانوردان» و «عزیز انصاری»، فیلمنامه‌نویس نیز وجود دارند که ترجیح می‌دهند برای حفظ موقعیتشان در هالیوود خیلی درباره اعتقادات دینی‌اشان صحبت نکنند و معمولا در اینباره به هیچ سوالی پاسخ نمی‌دهند.

*کتاب‌هایی که در رابطه با عرب‌ستیزی (اسلام‌ستیزی) در هالیوود نوشته شده است، کدامند؟

_کتاب «چرخه عرب‌های بد: هالیوود چگونه از عده‌ای مردم چهره‌ای شیطانی می‌سازد»:

این کتاب نوشته «دکتر جک شاهین» است که 16 ژوئن سال 2009 منتشر شده است.

 

کتاب حلقه فیلم عرب‌های بعد (چگونه هالیوود از عده‌ای از مردم چهره‌ای شیطانی می‌سازند؟)

 

«شاهین»، استاد دانشگاه ایلینویز آمریکا ، در این کتاب پس از بررسی و مطلالعه بیش از یک هزار فیلمی که در هالیوود ساخته شده، این بحث را مطرح می‌کند که یک نوع نژاد پرستی و اسلام ستیزی از اولین سال‌های تولد هالیوود، در بدنه این سینما وجود داشته که تا به امزور نیز ادامه دارد.

 

«شاهین» معتقد است که هالیوود با محصولات خود، جامعه غرب را از همان کودکی شستوی مغزی می‌دهد و به آنها می‌قبولاند که اعراب (مسلمانان) همان دشمنانی هستند که اگر نابودشان نکنی، نابودت می‌کنند.

 

_کتاب «پوشش خبر اسلام: چگونه رسانه‌ها و کارشناسان بر درک ما از بقیه دنیا تاثیر می‌گذارند؟»:

 

کتاب پوشش خبری اسلام

 

«ادوارد دبلیو سید» در این کتاب که 11 مارس 1997 منتشر شده است، بیشتر به بررسی پوشش اخبار جهان اسلام توسط رسانه‌های غربی و ارائه چهره‌ای منفی از مسلمانان و دین اسلام در این اخبار می‌پردازد، البته «ادوارد سید» در گوشه‌ای از این کتاب به نقش پررنگ سینمای هالیوود در ارائه چهره‌‌ای منفی از دین اسلام نیز اشاره می‌کند.

_کتاب «گناه، قضاوت هالیوود درباره اعراب پس از 11 سپتامبر»:

این کتاب نوشته «جک جی شاهین» است که 1 سپتامبر 2006 منتشر شده است.

«شاهین» در این کتاب متذکر می‌شود که پس از حادثه 11 سپتامبر از هر 4 فیلم یک فیلم به جنگ و انفجار در خاورمیانه، ارائه تصویری تروریستی، خشن و غیرمتمدنانه از اعراب، فلسطینی‌ها و هرآنکس که به نوعی با اسلام در ارتباط است، اختصاص دارد.

_کتاب «اعراب شیطانی در فیلم‌های مشهور آمریکایی: شرق‌گریزی»:

این کتاب 1 سپتامبر 2006 به نویسندگی «تیم جان سمرلینگ» منتشر شده است.

 
کتاب عرب‌های شیطانی در فیلم‌های مشهور هالیوود

«سمرلینگ» در این کتاب با استناد به فیلم‌های مشهور آمریکایی از جمله «جن‌گیر»، «یکشنبه سیاه»، « سه پادشاه»، «پارک جنوبی» «چرخش» و ... بر این نکته تاکید می‌کند که در این گونه فیلم‌ها، اعراب و مسلمانان همیشه افرادی شیطانی معرفی می‌شوند که جلوی آمریکایی‌ها (انسان‌های خوبی که برای اهداف انسانی مبارزه می‌کنند) ایستاده‌اند.

او در این کتاب به رابطه عجیب داستان این فیلم‌ها و اتفاقاتی که در دنیای واقعی به وقوع می‌‌پیوندد اشاره می‌کند.

                                                                                                                                           منبع : مشرق

تعداد بازدید از این مطلب: 5803
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یک شنبه 29 شهريور 1393 ساعت : 11:58 بعد از ظهر | نویسنده : م.م

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
درباره ما
تقدیم به عزیز سفرکرده ام (فاطمه) .گرچه ناگهان مراتنها گذاشتی ولی به دیداردوباره ات امیدوارم،درلحظه موعودی که ناگهان میآید. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- د رقرونی هم دور وهم نه چندان دور( ایران )باوجود نشیب و فراز های تاریخی بسیارش در بازه های زمانی مکرر،همواره ابرقدرتی احیا شونده و دارای پتانسیل و استعدادبالا برای سیادت برجهان بود .کشورما نه تنها از نقطه نظرقابلیتهای علمی و فرهنگی ،هنری ،ادبی و قدرت نظامی یکی از چندتمدن انگشت شماری بود که حرف اول را دردنیاهای شناخته شده ی آن زمانها میزد، بلکه در دوره هائی طلائی و باشکوه ،قطب معنوی و پرجلال و جبروت جهان اسلام نیز بشمار میرفت . در عصر جدید که قدرت رسانه بمراتب کارآمد تر از قدرت نظامیست باید قابلیتهای بالقوه و اثبات شده ایرانی مسلمان را برای ایجاد رسانه تعالی بخش،درست و کارآمدبه همه یادآوری نمودتا اراده ای عظیم درهنرمندان ما پدید آید درجهت ایجاد (سینمای متعالی)و پدیدآوردن رقیبی متفاوت و معناگرا برای سینمای پوچ ،فاسد و مضمحل غرب و شرق نسیان زده و بالاخص " غول هالیوود"که برکل جهان سیطره یافته است.شاید بپرسید چرا سینما؟...جواب این است : سینما تاثیر بخش ترین رسانه در عالم است و باآن میتوان وجود معنوی انسانها را تعالی دادویا تخریب کرد...و متاسفانه تخریب کاریست که در حال حاضر این رسانه با عمده محصولات خودبه آن همت گماشته است و تک و توک محصولات تعالی بخش آن همیشه در سایه قراردارندو بخوبی دیده نمیشوند چون جذابیت عام ندارندو قادر به رقابت با موج خشونت و برهنه نمایی موجودنیستند. دادن جذابیت و عناصر لذت بخش نوین و امتحان نشده بدون عوامل گناه آلود به محصولات تصویری بگونه ای که بتواند بالذات ناشی از محصولات سخیف و ضد اخلاقی رقابت نماید کاریست بس پیچیده که نیازمند فعالیت خالصانه مغزهای متفکر ومبتکراست و من فکر میکنم این مهم فقط از عهده هنرمندان و متفکران ایرانی برخواهد آمد و شاید روزی که من نباشم محقق گردد...شاید
منو اصلی
موضوعات
لینک دوستان
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 193
:: کل نظرات : 70

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 25

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 179
:: باردید دیروز : 1009
:: بازدید هفته : 179
:: بازدید ماه : 27972
:: بازدید سال : 153737
:: بازدید کلی : 657091
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان CINTELROM و آدرس cintelrom.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.